گذری بر تاریخ معاصر کازرون - 4

ساخت وبلاگ
 

پیشگفتار:

در قسمت قبل در مورد تاسیس حزب ایران و جرقههای آغازین نهضت ملی مطالبی عنوان شد. در این قسمت سعی داریم تا نهضت ملی نفت ایران را تا آغاز قیام مردمی و سراسری 30 تیر 1330 بررسی کنیم.


انتشار: هفته نامه شهرسبز فروردین 89- سایت خبری تحلیلی کازرون نما - سایت خبری تحلیلی نگاه فارس -سایت خبری تحلیلی خبر پارسی - سایت خبری تحلیلی حافظ نیوز



سالهای 28 و 29 یکی پس از دیگری در حالی میگذشتند که بحث ملی شدن صنعت نفت از مجلس فراتر میآمد و در میان مردم کوچه و بازار به عنوان بحث اصلی و روز جای میگرفت. احزاب که دیگر جای خود را داشتند.

اسفند سال 1329 رو به اتمام بود. نفت که دیگر از یک نوع ماده سوختنی فراتر رفته بود و نمودی شده بود برای استقلال ملی.

همه مردم خود را همچون سالهای قبل در حال خمودی و رخوت برای برپایی عید نوروز آماده میکردند.

روز شانزدهم اسفندماه آن سال قبل از ظهر بود که فریاد فرو خورده ملت ایران با نفیر گلوله خلیل طهماسبی در تهران به خروش آمد.

خبر ترور رزمآرا در مسجد ختم آیتا... فیض در میان مردم غلغلهای همراه با یک شوک بزرگ را نه تنها درون مرزهای ایران به وجود آورد، که در خارج از کشور نیز این فریاد رسای ملت گوش همگان را کر کرد. هر چند باید این را نیز گفت که ترور آقای نخستوزیر موجی از تشویش و اظطراب را هم به میان مردم آورد.

این ترور مثل همه ترورها اثرات متفاوتی را در بین طبقات مختلف مردم به وجود آورد که بعضی از آنها مثبت و بعضی منفی بودند.

چندین سال بعد، زمانی که به دلیل مبارزات سیاسی دستگیر شده و با عزتا... سحابی هم بند گردیدم، سحابی برایم از روزهای نهضت میگفت: «در آن ایام نواب صفوی به دیدن مصدق آمد، به مصدق و سایر نمایندگان جبهه ملی گفت چرا معطلید؟ چرا کاری نمیکنید؟ مشکل شما چیست؟ مصدق به نواب صفوی گفت: مشکل ما رزمآراست. نواب صفوی نعلبکی استکان چایش را از زیر استکان برداشت و بر روی استکان گذاشت و قاطعانه گفت: حل است. چند روز بعد رزمآرا ترور شد.»

این خبر تاثیر بسیار بدی بر روی شاه گذاشت، و شاه را سراسیمه کرد. این بود که تنها حدود 10 روز بعد از دفن رزمآرا در روز 29 اسفند 1329 در شب عید، عیدی ملوکانه از سر ذلالت و بدبختی و واماندگیاش به مردم رسید و نفت ملی شد.

دکتر مصدق، مهندس مهدی بازرگان، که آن زمان استاد ترمودینامیک دانشگاه تهران بود، را به عنوان مسئول هیئت خلع ید از انگلیس راهی آبادان نمود.

ملی شدن صنعت نفت، نه تنها دست انگلیس را از نفت جنوب قطع نمود که یک تودهنی هم به ایادی شوروی یعنی حزب توده در ایران بود چرا که آنها به دنبال واگذاری نفت شمال به شوروی بودند.

ملک و ملت ایران، عید آن سال را بسیار شیرینتر از هر سال جشن گرفتند. عیدی که با مجاهدت فداییان اسلام، به کام ملت شیرین شده بود.

اندکی بعد مجلس دکتر محمد مصدق را به عنوان نخستوزیر به شاه معرفی نمود که شاه در کمال استیصال مجبور به قبول آن شد.

از همین زمان دو جریان شروع به سنگاندازی، تمسخر و استهزا دولت مصدق گرفتند. تودهایها و سلطنتطلبها. این امر در شهر ما هم وجود داشت. حزب توده که هنوز عمر زیادی در کازرون نداشت به تبلیغ علیه مصدق و اهانت و تمسخر و استهزا مصدق پرداخت و در مقابل این حزب مردم ایران و حزب ایران بودند که به شدت با آنها مقابله، و از دولت مصدق حمایت میکردند .

این اوضاع ادامه داشت تا تیر 1330. یعنی حدود 4 ماه بعد. شاه که با دیدن اوضاع به این صورت وهم و گمان برش داشته بود که مصدق و نهضت ملی برای همیشه رو به پایان است در اقدامی نسنجیده مصدق را برکنار کرد.

این امر جو جامعه را بسیار متشنج و پرهیاهو کرد، و به ناگاه همه ایران بلند شد تا به دنیا ایستادگی خود را در برابر استعمار و استبداد نشان دهد.

آیتا... کاشانی با حکم این که اگر ظرف 24 ساعت مصدق برنگردد کفنپوش به خیابان میآیم. بر حمایت خویش و جریان اسلامگرا از مصدق تاکید ورزید.

در پی این حکم احزاب و شخصیتهای ملی و مذهبی در حمایت از مصدق وارد میدان شدند.

ما نیز در حزب مردم ایران و دوستان ما در حزب ایران در شهرستان کازرون برنامهریزیهای لازم را نمودیم و قرار شد به صورت سراسری در روز 30 تیر وارد میدان شده و یک تظاهرات با شکوه را برپا کنیم.

روز 30 تیر بود. میدان خیرات(میدان شهدای فعلی) پر شده بود از مردمی که آمده بودند تا حمایت خود را از مصدق اعلام کنند. کنترل مردم توسط ما یعنی حزب مردم ایران و دوستان ما در حزب ایران صورت میگرفت.

از ابتدای صبح جمعیت آمده بود. هر لحظه بر جمعیت تظاهرکنندگان افزوده میشد. دیگر کار برای ما که به نوعی انتظامات این حرکت بودیم مشکل میشد.

حوالی بعد از ظهر میدان شهدا دیگر جای سوزن انداختن نبود. حتی خیابانهای اطراف نیز مملو از جمعیت بود. پلاکاردها در حمایت از مصدق و کاشانی و نهضت ملی شدن صنعت نفت بود. دیگر خبری از شعارهای حزبی نبود. شعارهای سیاسی هم که از مدتها قبل توسط احزاب و سیاسیون داده میشد رنگ باخته بود. همه آمده بودند تا سرنوشت خود و مملکت خود را، در دست بگیرند. آمده بودند تا بگویند ما مستقلیم. ما استقلال میخواهیم. این آرزویی بود که 200 سال در پی آن بودند. خونها دادند و خونها ریختند. اما سرانجام مشروطه چه شد. به رضاخان منتهی شد. مردم آمده بودند تا بار دیگر مشروطه را احیا کنند. همین. میخواستند قانون اساسی را زنده کنند. همین.

آن روز چند نفری سخنرانی کردند و روحیه مردم را بالا میبردند. عدهای هم شعار میدادند. هر چند به درستی به یاد ندارم چه کسانی سخنرانی کردند، اما این یادم هست که همه در مورد این صحبت میکردند: صنعت نفت، استقلال ملی و این که مصدق استقلال ملی را برگردانده است.

شاید اگر بخواهم شعار دیروز را با امروز مقایسه کنم باید بگویم: صنعت نفت ملی حق مسلم ماست.

حول و حوش غروب بود، که تلگرافی به کازرون رسید. این تلگراف حکایت از این داشت که شاه مصدق را به نخستوزیری برگردانده است.

خوانده شدن این تلگراف در میدان خیرات، تجمع مردم را شکست و مردم با لبخند رضایت و شادی به خانهشان برگشتند.

بیگمان این بزرگترین شیرینی بود که به آنها داده شد.

هنگامی که قرائت تلگراف تمام شد، فریاد شادی مردم، از هر گوشه شهر برخواست. آن لحظه انگار تمام دنیا را به مردم داده بودند.

برگشتن مصدق به نخستوزیری، و قیام سی تیر سال 1330 را باید نقطه عطفی در تاریخ مردمسالاری ایرانیان دانست.

نقطهای که بر اثر مقاومت مردم در برابر استبداد و استعمار به نقطهای تاریخی بدل شد که هیچگاه از تاریخ این مرز و بوم پاک نخواهد شد.

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 310 تاريخ : شنبه 7 فروردين 1389 ساعت: 16:34

خبرنامه