همه مسجد ها بسته بودند

ساخت وبلاگ
آن چه می خوانید گوشه ای از مصاحبه ای است که تابستان گذشته با جناب آقای حاج ناصر حیدری انجام دادم و در ویژه نامه دهه فجر انقلاب اسلامی مورخ ۱۷ بهمن ماه ۱۳۸۹ توسط هفته نامه شهرسبز به چاپ رسید.

جناب آقای حج ناصر حیدری از موسسین انجمن امور دینی در کازرون و از دوستان و همسنگران مرحوم آقاغلامرضا باقری نژاد است که در سال های ابتدایی دهه چهل با تشکیل انجمن امور دینی در مسجد حسینی (مسجد امام حسین کازرون واقع در خیابان شریعتی) فعالیت های خود را با مبارزه علیه فعالیت های بهاییان در کازرون آغاز نمود. این انجمن در ابتدا با انجمن حجتیه در سراسر کشور متصل بود ولی به صورت مستقل فعالیت می کرد. به همین دلیل فعالیت سیاسی این انجمن در پیروی از خط امام در همان سال ها را رقم زد. گستره فعالیت های این انجمن برای تبلیغ امور دینی در کل شهرستان وقت کازرون شامل شهرستان های کازرون نورآباد ممسنی و برازجان بود.

حاج ناصر حیدری در طول مبارزات خود علیه رژیم ستم شاهی بارها تحت تعقیب قرار گرفت.

ایشان با پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای انقلابی فعالیت های مثمر ثمری داشت و از جمله کسانی بود که نامش در لیست سیاه منافقین خلق بود.

او با پایان یافتن جنگ تحمیلی از سپاه پاسداران خارج شد و به مغازه داری همچون قبل پرداخت. ایشان در طول مدت پس از انقلاب از جمله معدود کسانی بود که هیچ حقوقی را دریافت نکرد و از پس اندازهای قبلی خود استفاده می برد. اکنون نیز ایشان از جمله کسبه و بازاریان به نام و معتبر و مومن و متعهد می باشد.


100 سال کار شد تا انقلاب به رهبری امام به پیروزی رسید. در کازرون حرکت از مسجد حسینی آغاز شد. ابتدا چند نفر بودیم در مسجد حسینی که انجمن امور دینی را راه اندازی کردیم. با پیوستن مرحوم غلامرضا باقری نژاد و شهید حجه الاسلام دانشجو  حرکت به مرحله جدید خود وارد شد. این ها از ابتدای دهه چهل بود.

مسجد حسینی از قبل ورود شهید دانشجو حرکت هایی به واسطه حضور آیت ا... پیشوا داشت.

با تشکیل انجمن امور دینی از همان اوایل دهه چهل حرکت ها به صورت خانه به خانه و بعداً جلسات آموزشی در روستاهای تابعه کازرون و نورآباد شروع شد. که این سفرهای تبلیغاتی روزهای جمعه بود. ما یک مینی بوس می بردیم. مرحوم آقا رضا باقری نژاد هم یک لاندیور خریده بود معروف به لاندیور امام زمان که او هم تعدادی را با همان می برد. جلسات هفتگی ما سه شنبه ها خصوصی و چهارشنبه ها در کازرون برای نوجوانان و جوانان داشتیم.

مرگ باقری نژاد فضایی را فراهم کرد تا شهید دانشجو منبرهای بسیار تاثیرگزاری را در مراسم های ایشان برود.

از جمله کسانی که توسط انجمن امور دینی به کازرون دعوت کردیم حجه الاسلام قرائتی بود و یا دانشگاهیان و روحانیونی از تهران و قم.

با تبعید شهید آیت ا... مدنی به نورآباد ممسنی شهید دانشجو و ما تکیه ای پیدا کردیم. و هر از چندی به دلایل مختلف یا به دلیل به حضور ایشان مشرف می شدیم.

متاسفانه درست است که ما در کازرون آخوند درباری نداشتیم ولی اکثر علمای کازرون سکوت پیشه کرده بودند. با این که اکثر آن ها آیت ا... بودند و از علمای بزرگ ولی با داشتن علم زیادی در مسایل فقهی در باب مبارزات فرهنگی عقیدتی هم وارد نمی شدند چه رسد مبارزات سیاسی. و تنها روحانیون وارد عرصه مرحوم شهید دانشجو بود و این اواخر آقای مهاجر.

در آن جو اختناق و ترس کسی جرات نداشت نامی از امام ببرد و بعضی از علما همچون آیت ا... پیشوا یا آقای مهاجر با نام مجتهد زنده احکام امام را می خواندند. در این بین مهندس طاهری در شکستن این جو اختناق از همه پیشی گرفت که برای اولین بار به صورت کاملاً بی پرده نام امام را برد که فکر کنم روز چهارم تولد امام بود که در شیراز نام امام را برد.

اما می توان گفت جرقه انقلاب و تند شدن این حرکت در سال 56 و با مراسم شهید حاج آقا مصطفی خمینی بود.

اصل قضیه از سال 56 و به مدت 10 ماه و 13 روز ادامه پیدا کرد تا پیروزی انقلاب.

مراسم فاتحه برای شهادت حاج آقا مصطفی در مسجد جوی تشکیل شد. چون همه مساجد بسته شده بود و مجبور شدیم این مراسم را در مسجد جوی برگزار کنیم. در این مراسم شهید دانشجو و دوستانش و عده ای دیگر که سمپات آنان بودند شرکت کردند. و آقای شهید دانشجو به محض ورودش که از سفر شیراز آمده بود استقبال کرد. و به عنوان صاحب عزا در این مراسم شرکت کرد. باید گفت آقایان دیگر هیچ کدام در هیچ مسایلی نبودند و بالتبع در این مراسم هم نیامدند.

در آن جلسه امرا... مختاری میکروفن را در دست داشت و راجع به اوضاع صحبت می کرد. این مراسم در حد یک مراسم فاتحه بود هرچند جمعیت قابل توجه ای هم در این مراسم شرکت کرد.

اما مراسم چهلم در مسجد شهدا برگزار شد. برای این مراسم آقای ایمانی یک آقایی را برای سه شب به نام آقای شجاعی چون همان تفسیر نمونه را با هم می نوشتند و آقای شجاعی در مکتب اسلام مقاله می نوشت. یک شب مانده به چهلم که شب آخر منبرش بود بالای منبر گفت : فردا چهلمین روز شهادت آیت ا... العظمی حاج آقا مصطفی خمینی فرزند برومند حضرت آیت العظمی امام خمینی است و مراسمی برای ایشان در فلان جا از ساعت فلان تا فلان برگزار می شود. پس از آن حدود 20 نفر از انقلابیون و کسانی که مطرح بودند همچون شهید دانشجو همین آقای شجاعی در منزل حاج محمد معنویان جلسه ای گرفتند. برای تنطیم برنامه های فردا. در حین جلسه بود که از شهربانی زنگ زدند و پشت خط جمشیدنژاد فرمانده وقت شهربانی بود که با حاج معنویان صحبت کرد. جمشیدنژاد خواستار حضور در این جلسه و صحبت کردن با آقایان شد. حاج معنویان آمد و این مسئله را بیان کرد و از ما خواست تا آن جا را ترک کنیم. قرار شد گلمکانی از شهربانی بیاید و با آقای شجاعی صحبت کند. ما هم رفتیم. یک ماشین انجمن امور دینی بود و راننده آن که از بچه های انجمن بود. به او گفتیم محض اطمینان این جا باش تا ببینیم چه می شود و اگر خبری شد ما را خبر کن. ما هم رفتیم در خیابان قدم زدیم و در همان جا شورای تامین تشکیل شد. که در آن جلسه فرمانده ژاندارمری، فرمانده شهربانی و فرماندار و مسئولین عالی رتبه شهر برای این مسئله تشکیل جلسه دادند. در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که این مراسم نباید برگزار شود و آقای شجاعی هم باید شبانه کازرون را ترک کند. ما هم یک ماشین تهیه کردیم و آماده نمودیم. ساعت حدود 12 یا یک شب شده بود. ما هم دیگر داشتیم آقای شجاعی را روانه می کردیم. که از شهربانی زنگ زدند و گفتند آقای شجاعی نرود و فردا هم منبر برود. چون اگر برود اثر منفی بیشتری دارد. و اگر بماند و سخنرانی کند اثر مثبت دارد. آقای شجاعی هم که این طور دید حاضر نشد بایستد و تصمیم به رفتن گرفتنش محکمتر شد. اصرارهای ما هم مبنی بر ماندنش افاقه نکرد. گلمکانی هم که اوضاع را این گونه دید خواستار این شد تا به صورت مستقیم با آقای شجاعی صحبت کند. آقای حاج معنویان هم گوشی تلفن را به آقای شجاعی داد. در جواب اصرارهای گلمکانی شجاعی گفت من می دانم که کاسه ای زیر نیم کاسه شماست ولی نمیدانم که چیست و قصد شما از این کار چه می باشد. و من هم نمی توانم به گردن بگیرم اگر فردا حادثه ای پیش آمد. و من پاسخگو باشم و اگر شما تعهد می دهید که پاسخگوی هر حادثه ای باشید من هستم. فردا صبح مراسم برگزار شد و مردم هم استقبال بسیار خوبی از آن کردند. و آقای شجاعی هم سخنرانی کرد.

پس از شهادت حاج آقا مصطفی کم کم مشهد که عده ای بانوان آمدند در خیابان و علیه بی حجابی و در رابطه با حمایت از حجاب که توسط خواهر مقام معظم رهبری صورت گرفت.

مقاله روزنامه اطلاعات در توهین به امام رخ داد که قم را برانگیخت. و قم هم طلاب و عده ای از دانشجویان در این راهپیمایی شرکت کردند علیه این مقاله. که کشتار آنان صورت گرفت.

بعد از این اتفاقات بود که چهلم ها شروع شد.

آقای شهید دانشجو تنها روحانی بود که از همان ابتدا در همه جاها حضور پیدا می کرد.

اردیبهشت 57 که شهید محسن پور به شهادت رسید و بعد در میدان شهدا روبروی عکاسی فرهنگ که دومین شهید شهید شد. در این ایام دومین روحانی ساکن کازرون هم به جماعت پیوست یعنی آقای مهاجر و محصلی که شهید دانشجو، مهاجر و محصلی در صف اول تظاهرات های این چند روز بودند.

این قضیه از حمله به خانه عزرای جهود شروع شد. و تا 4 روز ادامه پیدا کرد. که نیروهایی از بوشهر و برازجان وارد کازرون شدند و این جنبش را سرکوب کردند. که روز چهارم آن روز جمعه بود. روز یکشنبه پس از آن حدود 50 نفر از نیروهای انقلابی بازداشت شدند. و عده ای هم از کازرون فراری شدند از جمله ما که از کازرون فرار کردیم. از جمله بازداشتی ها آقایان اصغر مکارم، اصغر دریاب، حاج حسین جمشیدی، رمضان خرسند (پدر امام جمعه)، حاج محمد معنویان و...

شهید حجه الاسلام شیخ عبدالرحیم دانشجو و حجه الاسلام مهاجر هم جزو بازداشتی ها بودند. این دو خیلی هم کتک خوردند و مورد آزار قرار گرفتند.

محرم 57 بود که آیت ا... ایمانی هم وارد کازرون شد و تا پیروزی انقلاب ماند. هر چند امثال آیت ا... ایمانی یا آیت ا... بنیادی در ایام مختلفی مثل رمضان یا محرم و سفر به کازرون می آمدند اما زیاد نمی ماندند و به قم برمی گشتند. ورود آیت ا.... ایمانی در روند مبارزات کازرون به خصوص با منبرهایی که می رفت تاثیر بسزایی داشت. ولی باید گفت تا ورود آقای ایمانی شهید دانشجو تنها بود. هرچند آقای مهاجر هم مدتی وارد صحنه شد ولی زیاد نگذاشت که از کازرون رفت. در مورد آقای مهاجر باید گفت هرچند علی الظاهر دولتی بود ولی خط و ربطش با انقلاب و خط امام بود.

در همه اتفاقات سالهای 56 و 57 شهید دانشجو نقش موثر و مفیدی داشت.

آقای دانشجو در کازرون ماند و در مدتی که بسیاری از انقلابیون کازرون برای استقبال از امام به تهران رفته بودند اوضاع را کنترل می نمود. آقای ایمانی و آقای عالمی با یک کامیون و چند سواری و چند اتوبوس که به سمت تهران رفتیم برای استقبال از امام. صبح روزی که به تهران رسیدیم در میدان آزادی پلاکارد کازرون را بالا بردیم و در تظاهرات شرکت نمودیم. یک نگاهی که کردیم جمعیت بسیاری پشت این پلاکارد ایستاده بودند. شب را در خانه های دو کازرونی مقیم تهران گذراندیم که در اختیار ما قرار داده بودند.

در این میان هدایت مردم پس از شهید دانشجو توسط حاج اسدزاده بود.

با پیروزی انقلاب اسلامی آیت ا... ایمانی به عنوان امام جمعه از سوی امام منصوب شد و در مواقعی که ایشان نبودند شهید دانشجو ایراد خطبه می کرد. با تشکیل دادگستری شهید دانشجو به عنوان اولین دادستان انقلاب کار خود را شروع نمود. و پس از مدتی حکم رئیس دادگستری هم به ایشان داده شد.

با دستگیری قاتل شهید دانشجو یعنی شهرام کریمی، کریمی اعتراف کرد به 27 فقره دیگر اعم از قتل و دزدی. این فرد جزو آن 40 نفری بود که می خواستند کشتی که مهمات و تجهیزاتی مربوط به جبهه را با انفجار از بین ببرند. در این بین تعدادی پاسدار برای مقابله با آنان اعزام شدند. او در مورد شهادت شهید دانشجو گفت: که من با شهید دانشجو صحبت کردم تا سر کوچه که به ایشان شلیک کردم. و با موتور سیکلتی که یکی دیگر از اعضای منافقین راننده آن بود فرار کردیم.

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 482 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1389 ساعت: 21:59

خبرنامه