گذری بر تاریخ معاصر کازرون-6

ساخت وبلاگ
  قسمت چهارم از نهضت ملی در کازرون

مصاحبه با مهندس رجبعلی طاهری

چاپ شده در هفته نامه شهرسبز


 

پیشگفتار:

در مورد شخصیت مهندس رجبعلی طاهری که عدهای خواستند معرفی شود، باید بگویم که همین خاطرات به نوعی بازگو کننده شخصیت ایشان است. اما باز به صورت اختصار گوشهای از   زندگینامه ایشان را برایتان میآوریم.

مهندس رجبعلی طاهری متولد 1315ه.ش در کازرون است. ایشان با شروع نهضت ملی در آغازین حرکتهایی در این راستا در شیراز و کازرون به عنوان یک فعال سیاسی، فعالیتهای سیاسیاش را از نوجوانی با عضویت در حزب ایران و حزب مردم ایران آغاز کرد. پس از سقوط دولت مصدق به دلیل فعالیتهای سیاسی و حمایت از دولت مصدق چندین بار دستگیر شد. در اواخر دهه30 وارد دانشگاه تهران شد و در رشته راهسازی مشغول تحصیل شد.

با آغاز نهضت امام خمینی در دهه چهل به عنوان یک مبارز وارد عرصه جهاد شد و اولین جرقههای نهضت اسلامی را با کمک شهید دانشجو و مرحوم غلامرضا باقرینژاد در انجمن امور دینی کازرون زدند.

در ادامه با تشکیل شرکت عتیق تحت همین عنوان، سازمان مجاهدین اسلام را پایه گذاشت.

در اوایل دهه پنجاه با لو رفتن سازمان توسط ساواک ایشان دستگیر و سازمان به عنوان گروه مهندس طاهری معرفی شد.

پس از انقلاب ایشان به عنوان اولین نماینده مردم شهرستان کازرون وارد مجلس شورای اسلامی شدند. ایشان همچنین موسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان فارس هم بودند.

مهندس طاهری هم اکنون مدیرمسئول و سردبیر فصلنامه انتظار هستند.

***

از اولین روزهای پس از 30 تیر 1330 توطئه های داخلی و خارجی علیه دولت مردمی مصدق شروع شد. در این بین، حزب توده و سلطنتطلبان بیشترین حملات را علیه مصدق انجام میدادند.

فشارهای خارجی که بیشتر از سوی انگلیس و در مقام بعدی شوروی علیه مصدق، بیشتر شده بود. انگار همه و همه دست در دست نهاده بودند تا ملت را سرکوب کنند.

عدهای نفوذی و از خودبیگانه نیز دور مصدق و کاشانی را گرفته بودند تا این دو، یا به طور واقعیتر و بهتر مذهب را علیه ملت و ملت را علیه مذهب و مذهبیون و ملیون را در مقابل یکدیگر قرار دهند. البته قابل ذکر است که در اکثر نقاط کشور و از جمله کازرون این اختلافات وجود نداشت و همه یک ید واحد بودند یعنی بحث، بحث ملی بود و اصلاً ملی بودن را جزیی از مذهب خود میدانستند. این اختلافات بیشتر در تهران و بین سران نهضت بود تا بین مردم و شهرهای کوچک.

حمایتهای مردمی:

در پی حملات و سنگاندازیهای مخالفین و دشمنان ملت، مصدق در هر مورد بلافاصله برای حل آن مسئله و بحران، دست به دامان ملت میشد و از ملت    میخواست تا وارد عمل شوند. مردم سراسر کشور هم که دولت و دولتمردان را از خود میدانستند و این که حفظ این دولت را حفظ شرافت و عزت و غیرت و همیت و ملیت خود تلقی میکردند سریعاً وارد عرصه شده و خیابانها مملو از جمعیتی میشد که در حمایت از مصدق شعار میدادند. دقیقاً مثل حضور مردم در راهپیماییهایی مثل راهپیمایی روز 22 بهمن یا روز قدس، در ایام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. البته مردم کازرون، از جمله شهرهایی بودند که جلوتر و پیشتازتر از سایر شهرها حرکت میکردند. کسبه و بازاریان بلافاصله مغازههای خود را تعطیل میکردند و مردم هم از وسط بازار شروع به حرکت مینمودند. از هر سوی بازار (از هر ورودی) حرکتهای مردمی شروع میشد و به سوی میدان خیرات( شهدای فعلی) میآمدند.

در میدان خیرات تجمع مردمی برگزار میشد و یکی دو نفر همیشه از سوی حزب ایران یا مردم ایران در توجیه عملکرد و تشریح صحبتها و عملکرد و چرایی آن سخنرانی میکردند.

عدهای هم به پست و تلگراف رفته و حرکتهای خودجوش مردمی در حمایت از مصدق را به تهران مخابره میکردند.

 این عوامل باعث شد تا دشمنان ملت، سریعاً عقب نشسته و به خواستهای مصدق تن در دهند.

وضعیت اقتصادی در دوران مصدق:

مصدق توانسته بود اقتصاد ایران را بهبود بخشیده و اقتصادی محرک و سالم را به نمایش بگذارد. چیزی که با گذشت بیش از نیم قرن از آن دوران، دیگر ایران اقتصادی را به آن بالندگی به چشم خود ندیده است.

آن ایام من در مغازه پدرم در بازار کازرون مشغول بودم و به عینه شاهد که    علیرغم آن همه تحریم خارجی و احتکار داخلی، بازار رونق خوبی داشت و کسب و کار بسیار عالی بود. قدرت خرید مردم روز به روز بالاتر میرفت و همه مردم از وضعیت اقتصادی راضی. زیرا که به چشم خود میدیدند و احساس میکردند و شاید بتوان گفت این وضعیت اقتصادی خوب، دلیلی بر حمایتهای مردمی از دولت مصدق بود.

در آن زمان، حتی آشغالهای ما هم صادر میشد. به عنوان مثال در آن ایام  شرکتی ایرانی بود که پوست انار میخرید و عدهای از همان شرکت مامور، که در شهرها و دهات پوست انار بخرند و آن را به شرکتهای رنگسازی آلمانی       میفروختند.

شرکت آلمانی از این پوست انارها برای ساخت رنگ استفاده میکرد. این هم یک نوع اشتغالزایی بود و هم درآمد. در آن زمان به یاد دارم که در این کازرون خودمان حتی فضلههای سگ و گربه را هم جمع میکردند و به افرادی که مامور خرید آنها بودند و میفروختند و آن شرکتها هم آنها را صادر میکردند.

عدهای بسیار از همین طریق ارتزاق مینمودند. یک ممر درآمدی هم بود برای دولت.

بهتر وضعیت اقتصادی آن است که واردات و صادرات با هم به تعادل برسند و در واقع در آن زمان صادرات و واردات با هم برابر شده یعنی بهترین حالت در اقتصاد یک مملکت.

 

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 282 تاريخ : دوشنبه 10 خرداد 1389 ساعت: 9:48

خبرنامه