واكنش‌ها

ساخت وبلاگ
در پی انتشار دومین قسمت از  گذری بر تاریخ معاصر کازرون در نشریه شهرسبز و همچنین در سایت کازرون نما عده ای محبت کردند و نظرات خود را در جاهای مختلف و به صورت های گوناگون دادند که در زیر به عنوان نمونه یک مورد را ذکر می کنم بدون هیچ نظری از سوی بنده.

1. سرمقاله هفته نامه بيشاپور
 تحريف تاريخ كازرون

موسي مطهري‌زاده: در دوره معاصر یعنی از حدود انقلاب مشروطیت تا به حال کتاب­های بسیاری پیرامون تاریخ و فرهنگ کازرون به رشته تحریر در آمده است. کتاب­هایی که هم­اکنون به عنوان منابع اصلی پژوهش و تحقیق به شمار می­آیند و بدون دسترسی به آنها نمی­توان تحلیلی نسبت به حوادث کازرون داشت.

در کنار این کتاب­ها مقالات زیادی نیز  به چاپ رسیده است. مقالاتی که نشر کازرونیه در یک اقدام شایسته برخی از آنها را در مجموعه کتاب­هایی منتشر نموده است.

با وجود این در میان این منابع، کتاب­ها و مقالاتی یافت می­شود که به دلیل عدم دقت نویسندگان و یا فقدان برخورداری آنها از منابع اصلی و اساسی، راه غیرعلمی را پیموده که در نتیجه نه تنها کمکی به جریان تاریخ و فرهنگ­شناسی کازرون نکرده­اند، بلکه گامی بوده است برای انحراف مسیر تاریخی کازرون.

شاید بی­علت نباشد به یکی از این کتاب­ها به نام آثارالرضا نگاهی مختصر داشته باشیم. کتابی که اندک زمانی پس از انقلاب مشروطیت توسط یکی از شعرای کازرون به نام صدرالسادات کازرونی و به صورت سنگی به چاپ رسید. این کتاب چند سال پیش از سوی انتشارات کازرونیه و به تصحیح دو تن از پژوهشگران کازرونی بار دیگر به چاپ سپرده شد.

با خواندن این کتاب متوجه می­شویم که نویسنده­ی آن به دلایلی که ذکر شد، اشتباهاتی در این کتاب مرتکب شده بود که اگر این کتاب تصحیح نمی­شد، ممکن بود در آینده همین کتاب به عنوان منبع مورد استفاده پژوهشگران قرار می­گرفت و انحرافات تاریخی از همین­جا نشأت می­گرفت.

پس از این کتاب، کتاب­های پرشماری به چاپ رسید. برخی از این کتاب­ها، هرچند حتی از سوی نویسندگانی همچون مرحومان محمدجواد بهروزی و یا منوچهر مظفریان نوشته شده، با این حال ـ هرچند بصورت خیلی کم ـ خالی از اشکال نیست و یا اگر بخواهیم کتاب «سیر تاریخی تعزیه در کازرون» اثر مرحوم مظلوم­زاده را مورد نقد قرار دهیم، خواهیم دید که این کتاب آنقدر لغزش­های تاریخی دارد که نقد کردن آن، خود یک کتاب می­شود.

اما در طول این چند سال کتاب­های دیگری بوده است و نگارنده تعجب می­کند که بجز نشریه بیشاپور که به نقد آنها پرداخته، چرا عزیزان کازرونی، بویژه نویسندگان و وبلاگ­نویسان؟!! که سنگ تاریخ و فرهنگ کازرون را زیاد به سینه می­زنند نه تنها به نقد آنها نپرداخته­اند بلکه یا از آنها کاملاً بی­خبر بوده­اند!! و یا به آسانی بدون هیچ حساسیتی از کنار آن گذشته­اند؟!!

آثاری همچون «پهلوان نامی در سایه» و یا «پهلوان مح­دلی» که تاریخ و فرهنگ کازرون را نه تنها به تمسخر گرفته­اند، بلکه به تحقیر آن پرداخته­اند.

اما آنچه بیشتر از همه نگارنده را مأیوس می­کند، نوشته­هایی است که تحت عنوان «تاریخ کازرون» هر از چندی در برخی از نشریات محلی کازرون به چاپ می­رسد. نوشته­هایی که برخی از آنها به نام تاریخ، هزلیاتی هستند که انسان را تنها به خنده وامی­دارد و تعجب این که نویسنده­ی آن حتی یک منبع دست اول را ندیده است. این که نشریات محلی باید به تاریخ و فرهنگ بومی خود بپردازند، امری شایسته است و سترگ. اما این مسأله به چه قیمتی؟ با تحقیر تاریخ و فرهنگ؟!!!

به عنوان مثال در یکی از شمارگان اخیر یکی از نشریات محلی مطلبی به عنوان خاطرات مهندس رجبعلی طاهری به چاپ رسید که متأسفانه آن مطلب در یکی از سایت­های کازرون نیز منعکس شد. نگارنده با دیدن این خاطرات که شاید سه الی چهار پاراگراف است، متوجه شدم که اغلب این خاطرات ـ هرچند در صداقت آقای طاهری نسبت به آنچه دیده شکی نیست ـ با واقعیات تاریخی سازگاری ندارد. به تعبیر دیگر اینکه، این خاطرات باید در کنار اسناد و مدارک قرار گیرد تا بتواند به یک تحلیل علمی برسد.

حال اگر چنین نشد، لازم نیست که این خاطرات به چاپ برسد. اصلاً تازمانی که خاطرات تاریخی اشخاصی که خود در جریان این حوادث و از کم و کیف قضایا به خوبی برخوردار بوده­اند موجود است، لزومی ندارد به خاطرات مهندس رجبعلی طاهری مراجعه کنیم. این امر از یک سو دقت­های علمی مهندس طاهری در برخی زمینه­های دیگر از جمله مسایل سیاسی را زیر سوال می­برد و از سوی دیگر منبعی می­شود برای آیندگان که این امر نیز برای تاریخ کازرون بسیار خطرناک است.

سخن آخر اینکه نگارنده به تمامی مسوولین فرهنگی و نیز عزیزانی که قلبشان برای تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم می­تپد، هشدار می­دهم که اگر این روند ادامه یابد، در آینده نه چندان دور به تاریخی از این شهر برخواهیم خورد که شایسته کازرون و کازرونی نیست و آنجاست که باید طعم تلخ این بی­دقتی­ها را چشید و در عصر علم و فن­آوری با افسانه!! روبرو شد.
 
 
2. پاسخ كازرون نما
 

دوست و برادر عزیز جناب مطهری زاده

 

در شماره‌‌ی ۱۹۹ آن هفته نامه‌ی محترم مقاله‌ای با عنوان «تحریف تاریخ» به قلم حضرتعالی  منتشر شد و در آن از انتشار بخشی از خاطرات مهندس طاهری (از مبارزان انقلابی و  اولین نماینده کازرون در مجلس شورای اسلامی) که ابتدا در یکی از نشریات شهرستان و سپس در کازرون نما منتشر شد؛ انتقاد شده بود. لذا ضمن ارج نهادن به نگاه ويژه‌ي آن هفته نامه در توجه به تاريخ كازرون تذکر نکات زیر را لازم می‌دانیم.

 

1. ما نیز معتقديم تحلیل تاریخ همواره می‌بایست مستند بوده و از انتشار مقالات و کتاب‌های غیرمستند خودداری شود.

 

2. بحث خاطره‌گویی آن هم از جانب شخصیت‌های بزرگ و معتبری چون مهندس طاهری اما حکایت دیگری دارد. در نقل خاطرات؛ افراد به مشاهدات خود تکیه کرده، به نقل آنها می‌پردازند و مستند این  خاطرات خود آن شخصیت‌ها هستند البته راه برای نقد خاطرات باز است اما فراموش نکنید تا  خاطره‌ای نقل نشود نقد هم نخواهد شد.

 

3. اینکه شما بدون حتی یک اشکال مشخص؛ آنچه به عنوان خاطرات مهندس طاهری منتشر شده است را از  هزلیات بنامید (!) نه تنها روشی علمی نیست بلکه از اخلاق اسلامی نیز به دور است! خوب بود شما اشکالات خود را به صورت علمی، مستند و منطقی مطرح کنید تا اگر اشتباهی رخ داده  است آن اشتباه تصحیح شود و اگر شما اشتباه می‌کنید دیگران اشتباه شما را تصحیح کنند.

 

4. در كتاب خاطرات مهندس طاهری كه ۱۳ سال پیش از سوي انتشارات حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات منتشر شده است درباره‌ي حوادث مورد بحث چنين آمده است:

 

«در سال ۱۳۲۴ که  حدوداً نه ساله بودم، جنوب ایران شاهد نهضتی بود که نهضت جنوب نام گرفت. بعضی‌ها از آن با  عنوان جنگ زرگری قوام یاد می‌کردند که بهانه‌ای باشد برای خارج ساختن روس و انگلیس از کشور؛ چون روس‌ها در شمال و انگلیس‌ها در جنوب، هر کدام به نوبه‌‌ی خویش چشم طمع به خاک ایران دوخته بودند و احتمالاً قوام با ایجاد نهضت‌های مصنوعی در کردستان و فارس، در صدد خارج ساختن  بیگانگان از کشور برآمده بود.»   (کتاب خاطرات مهندس طاهری، صص ۵ و ۶)

 

اما آنچه در نشریه‌ی مورد انتقاد شما به نقل از مهندس طاهری منتشر شده و کازرون نما نیز به بازنشر آن اقدام کرد، بيش از هر چيز به فضای رعب و وحشت حاکم بر مردم کازرون پس از قیام قشقایی‌ها بر اساس مشاهدات شخصی مهندس حکایت داشت و این دو منافاتی با یکدیگر ندارند.

 

البته راه نقد علمی خاطرات هیچ کس بسته نیست اما صرف هزل نامیدن خاطرات دیگران نیز نقد علمی محسوب نمي‌شود.

 

5. شما در قسمتی از مقاله‌ی خود نوشته‌اید: «خاطرات باید در کنار اسناد و مدارک قرار گیرد تا  بتواند به یک تحلیل علمی برسد. حال اگر چنین نشد، لازم نیست که این خاطرات به چاپ برسد.»

 

در پاسخ عرض می‌کنیم که:

 

اولا: گاهی مستند برخی از وقایع تاریخی فقط و فقط خاطرات برخی از اشخاص معتبر است و جز آن  سند دیگری در دست نیست. اگر بنا باشد طبق گفته‌ی شما خاطرات تنها در صورتی منتشر شود که  مستندات و مدارکی همسو با آنها موجود باشد در آن صورت بسیاری از زوایای تاریخی پنهان خواهد  ماند.

 

ثانیاً؛ حتی روش هفته نامه‌ی محترم بیشاپور نیز نقل مطالب تاریخی «تنها در صورت ارائه‌ی اسناد و مدارک معتبر» نبوده است! به عنوان نمونه آن هفته نامه‌ی محترم در یکی از آخرین مطالب تاریخی خود به انتشار متن قابل استفاده‌اي با عنوان «روزشمار انقلاب اسلامی در کازرون» اقدام کرد که نه تنها هیچ مستند یا مدرکی برای آن ارائه نشده بود بلكه هيچ توضيحي در جهت اعتباربخشي به آن از قبيل نام شخصي كه اين حوادث را ضبط كرده يا منبع قابل اعتمادي كه در تهيه‌ي اين روزشمار بكار رفته است، ارائه نشده بود. موارد دیگری از این دست را نيز مي‌توان بر شمرد.

 

6 . گرچه هفته نامه محترم بيشاپور خود به حق منتقد برخي از آثاري بوده است كه تحريف تاريخ و فرهنگ كازرون در آنها مشهود است اما متاسفانه گاهي بجاي نقد كتاب‌هاي ديگري با همين ويژگي به تبلیغ آنها روي آورده است! كازرون نما قبلاً مقاله‌ای را در نقد یکی از اين آثار منتشر کرده است.

 

7. جناب آقای مطهری! دوست و برادر عزیز! چه اشکالی دارد که اگر در موضوع خاصی انتقادی به ذهن  شما می‌رسد قبل از انتشار (آن هم با چنین ادبیاتی) انتقاد خود را با طرف مقابل مطرح کنید؛  شاید توضیحات آنها شما را قانع کند در آن صورت نیازی به پاسخ‌گویی طرف مقابل از طریق رسانه  نیز نخواهد بود.

 

با احترام

کازرون نما

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 330 تاريخ : جمعه 7 اسفند 1388 ساعت: 23:44

خبرنامه