گذری بر تاریخ معاصر کازرون1

ساخت وبلاگ

 کازرون ، دیار ما نیز همچون ایران ، مام وطن، در پی سال­ها گذشت زمان ، فراز و فرودها داشته است که با گذر از هر کدام ، زنگار تاریخ آن را فرا گرفته است و گاه دیگر از آنان یاد هم نمی­شود. یاد نمی­شود تا دیگر غم­هایی که آن­ها بر ما گذاشته­اند ما را مایوس و سرخورده و از راه مانده نکند ، تا شادی­های آنان ما را شیفته و مغرور خود نکند که در این نیز جز ماندن و یاد گذشته خوب کردن چیزی نیست.

با همه این اوصاف که از گذشته­ها می­شود ، اما باید آنان را همواره در مقابل دیدگانمان قرار دهیم تا از آنان درس عبریت بگیریم، که گفته­اند» تاریخ سیر آینده را می­گشاید ، نه خوب و بد جهان را ، پس باید آن را آموخت.«

***

آن چه در پی می­آید گذری است هر چند کوتاه بر مهمترین حوادثی که از ابتدای قرن حاضر بر شهر و دیار سبزمان رفته است و گرد زمان، آن را بر دیدگان ما حجاب افکنده است.

***

 


صده 1300 زمانی آغاز شد که کشور ما و بالطبع آن دیار ما در حال پوست­اندازی بود. گذری از مرحله­ای به مرحله دیگر. تازه داشت مردمسالاری را می­آموخت و تجربه می­کرد. داشت یاد می­گرفت استقلال ملک و ملت را ، اما....

جنگ جهانی اول و باز شدن ناخواسته پای ایران در این جنگ بین­الملل ، در واقع اولین جنگی بود که از همان ابتدای صده بر ایران و ایرانی تحمیل شد، و این شد که تا کنون سه جنگ بزرگ و بین­المللی بر این دیار تحمیل شده است که هر کدام از آن­ها خسارات فراوانی را اعم از جانی و مالی و فرهنگی بر کشور ما وارد نموده است. هر چند در مقابل هر کدام از آن­ها مقاومت­هایی صورت گرفته است و عده­ای جان برکف برای دفاع از ناموس وطن و دین خود از همه چیزشان گذشتند تا ایران و ایرانی با عزت و سربلند زندگی کند.

اواخر صده 1200 بود که جنبش مشروطه پیروز شده بود و با گذر از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه رسیده بود، که استبداد صغیر شروع شد. ملت اما ایستادند و با سرنگونی استبداد صغیر ، بار دیگر مشروطه را حاکمیت بخشیدند و انتظار داشتند تا صده آینده را در سلامتی و امنیت و صلاحیت به سر برند و به آیندگان هدیه کنند.

اما هنوز مردم این خوشحالی را به طور کامل درک نکرده بودند که جنگ جهانی اول آغاز شد و پای ایران ناخواسته به این جنگ باز شد. ورود ناخواسته ایران به عرصه جنگ نه تنها نارضایتی دولتمردان وقت را به دنبال داشت که مردم نیز در پی استقلال خویش ، دست به اسلحه برده و در هر جای ایران و به خصوص در مناطق مرزی به دفاع از خاک ایران مشغول شدند.

آذربایجان ، یعنی شمال غربی و غرب کشور ، به رهبری شیخ محمد خیابانی و ستارخان و باقرخان ، گیلان و مازندران ، شمال کشور ، به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی ، خراسان ، شمال شرقی و شرق کشور، به رهبری پسیان قیام کردند. جنوب کشور نیز همچون سایر بلاد ، به رهبری آیت­ا... لاری و فرماندهی رئیسعلی دلواری قیام کرد.

فرق قیام جنوب با سایر بلاد در این بود که در این منطقه با شهادت سردار، علم بر زمین نماند و سرداری دیگر علم را بلند کرد ، سرداری از دیار ما ، ناصر دیوان کازرونی.

ناصر دیوان ، توانست با متحد کردن همه نیروهای جنوب و پروراندن نیروهای رئیسعلی ضربات سنگینی را به نیروهای متخاصم انگلیسی وارد کند. اما نهایت امر در پی اهمال کاری بعضی از قوا ، زمانی که در یک قدمی پیروزی کامل بود ، مجبور به عقب­نشینی و در نهایت محاصره شدن کازرون و فرار از کازرون شد که به دستگیری و زندانی شدن او انجامید.(در این زمینه دو کتاب به نام نهضت جنوب و ناصر دیوان کازرونی به قلم موسی مطهری­زاده به چاپ رسیده و طی چند سال اخیر بر روی این موضوع بسیار گفته و به خصوص نشریه بیشاپور مطالب حایز اهمیتی را چاپ نموده است به همین دلیل به این موضوع نمی­پردازیم.)

دستگیری خان کازرون، ناصر دیوان کازرونی،  و اوضاع و احوال مملکت مردم را از پرداختن به مسایل بازداشت.

دهه دوم این صده مقارن بود با دوران سلطنت غیرقانونی رضاخان میرپنج و دوران اصلاحات او.

با صدور فرمان منع حجاب توسط رضاخان در کازرون نیز این فرمان به مرحله اجرا درآمد ، هرچند در ابتدا مردم وقعی به این امر ننهادند. تا آن که حادثه حمله ماموران به مردم در سید امین­الدین اتفاق افتاد. این حادثه را به نقل از محمود اسدزاده یکی از شاهدان آن بیان می­کنیم:

» در آن سال بچه بودیم و همراه سایر مردم در یکی از روزهای محرم که درست یادم نیست چه روزی بود به سید امین­الدین رفتیم.

 

هرچند عزاداری امام حسین(ع) و حجاب زنان قدغن شده بود ولی مردم هنوز به آن اعتنایی نمی­کردند و برایشان قابل هضم و اعتنا نبود. مردم مشغول بودند که ماموران امنیه سوار بر اسب یا پیاده با چوب و چماق به مردم حمله کردند و مردم هم پا به فرار گذاشتند. ماموران در این بین بیشتر زنان را دنبال می­کردند و چادرهای آنان را از سرشان می­کشیدند. خود شاهد بودم که یکی از آنان زنی را تعقیب کرد ، زن وارد خانه شد و در را بست ولی آن مامور با اسب درب خانه را شکست و در خانه چادر از سر زن کشید.«

این واقعه باعث شد تا مردم قضیه محرم و عزاداری و همچنین کشف حجاب را جدی بگیرند و برای این دو مساله چاره­اندیشی کنند.

در این دوران زنان زیاد از منزل فاصله نمی­گرفتند و آن تحت تدابیر امنیتی که مردان خانواده برای حفظ جان و آبروی آنان از خود نشان می­دادند.

در مورد محرم و عزاداری در آن ایام نیز ، به سخنان محمود اسدزاده استناد می­کنیم:

» ایام محرم و مراسم­های مذهبی و یا منبر رفتن یک روحانی در مسجد شیخ با تدابیری که مردم محل اندیشیده بودند و با همکاری همه اهالی محل برگزار می­شد. مثلاً به خاطر دارم در یکی از مراسم­های مذهبی ، به عنوان قاری و مداح دعوت شده بودم، آن روز مرحوم حاج حمد عباسی کشیک ایستاده بود،  چه مراسمی بود یادم نیست. در حال قرآن خواندن بودم ، که مرحوم حاج حمد عباسی وارد مسجد شد و به ما اطلاع داد که ماموران دارند می­آیند ، ما هم سریع خود را جمع کرده و از مسجد بیرون آمدیم.«

در همین دوران اولین مدرسه در کازرون افتتاح شد. مدرسه­ای به نامش ”شاهپور“ بود. این مدرسه هم اکنون با نام ” شهید غلامرضا بستان­پور ” در حال فعالیت است. آن چه از شنیده­ها برداشت می­شود این است که در این مدرسه ابتدا خان­زاده­ها و فرزندان مسئولین اسم می­نوشتند و اگر جایی می­ماند برای فرزندان کسانی بود که در ادارات مشغول کار بودند و اکثریت کودکان شهر که دهقان­زاده یا بهتر می­توان گفت رعیت­زاده بودند اگر خانواده­اش می­خواست که او کسب علم کند باید به مکتب­خانه یا کتو می­رفت.

 

ادامه دارد...

 

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 344 تاريخ : پنجشنبه 8 بهمن 1388 ساعت: 19:38

خبرنامه