روز قدس، روز اسلام است

ساخت وبلاگ

حضرت امام خمینی(ره)، وقتی آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز قدس اعلام فرمود، در تشریح آن فرمودند: روز قدس، روز اسلام است. و این یعنی آن که در روز قدس تنها مسئله فلسطین مطرح نیست، بلکه مسئله کل امت اسلام مطرح است.


انتشار: سایت خبری تحلیلی نگاه فارس - سایت خبری تحلیلی عصر کازرون -


حضرت امام خمینی(ره)، وقتی آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را روز قدس اعلام فرمود، در تشریح آن فرمودند: روز قدس، روز اسلام است. و این یعنی آن که در روز قدس تنها مسئله فلسطین مطرح نیست، بلکه مسئله کل امت اسلام مطرح است.

این متن را نیز از آن جهت نوشتم تا نگاهی به وضعیت مسلمین در طول یک سال گذشته بیندازیم.

ترور مالکوم شباز، جوان شیعه آمریکایی

بگذارید از مدینه فاضله و آرمان شهر لیبرال دموکراسی یعنی ایلات متحده آمریکا شروع کنم. کشوری پهناور، که خود را آزادترین کشور دنیا می داند و خود را محق می داند که بر دنیا حکومت کند و هر جای دنیا هر غلطی که می خواهد به نام آزادی، حقوق بشر و دموکراسی انجام دهد. آن جا مسلمین اگر بخواهند مسلمان باشند از نوع اسلام ناب محمدی، چه شیعه و چه سنی، حق ندارند، آزادی شان مشروط و حقوق شان زیر سئوال است. دائماً توسط دستگاه های امنیتی چک می شوند. این تحت کنترل بودن تنها برای آن نیست که اسلام تان از نوع ناب باشد یا به قول شهید سید قطب از نوع آمریکایی. دهه ها قبل، کشیش سیاه پوستی در آمریکا زندگی می کرد که توسط نژاد پرستان به قتل رسید و خانواده اش از هم پاشید. پسرش در به در شد و در خیابان های آمریکا به یکی از ارازل و اوباش بدل گشت و در نهایت به جرم دزدی و ارتباط با یه زن سفید پوست به سال ها زندان محکوم شد. در دوران زندان بود که خواهرش به اسلام مشرف شد و او را نیز به اسلام خواند. او نه با اسلام ناب بلکه با اسلام آمریکایی و نژاد پرستانه آشنا شد و مسلمان گردید. این اسلام امریکایی باعث شد تا او بسیار تغییر کند. از او چهره ای انقلابی بسازد و در کنار محمدعلی کلی، یکی از بزرگترین جنبش های قرن بیستم را که همانا مبارزه با نژادپرستی بود بیاغازد. اما زمانی خطرش آشکار شد که برای انجام فریضه حج، به زیارت کعبه رفت. آن جا بود که حقیقت اسلام را دریافت. نامه ای به همسرش نوشت و حقیقت اسلام را معرفی نمود. در بازگشت از حج سمبلی شد برای مبارزان علیه نژادپرستی. اما خیلی طولی نکشید که در توطئه ای سازمان یافته از سوی سیا، به ضرب گلوله ای به شهادت رسید. آن مرد کسی جز مالکوم ایکس، رهبر نهضت اسلام آمریکا نبود.

اردیبهشت ماه امسال، خبری بر تلکس های خبری نشست، خبر قتل مشکوک مالکوم ایکس نوه مالکوم ایکس معروف؛ این جوان سیاه آمریکایی که به خاطر زنده نگه داشتن نام پدربزرگش، پدرش او را مالکوم ایکس نامید، به گزارش پرس تی وی او شیعه بود و وي قصد داشت سال ۲۰۱۳ براي شرکت در همايش هاليووديسم به ايران سفر کند که توسط ماموران اف بي آي دستگير شد و منابعي در خارج از امريکا ۴ فوريه اين موضوع را تاييد کردند. شباز پيش از اين حادثه در حال نگارش ۲ کتاب بود و در کلاس‌هاي دانشکده عدالت کيفري جان جي در نيويورک حضور مي‌يافت. به گزارش پايگاه اينترنتي آمستردام نيوز (Amsterdamnews.com) شباز مالکوم، فعال مدني مسلمان در ساعات ابتدايي روز پنج‌شنبه، ۱۹ ارديبهشت امسال در مکزیک بر اثر شدت جراحات کشته شد اما علت اصلي مرگ وي هنوز تاييد نشده است. بر اساس گزارش‌ها وي بر اثر جراحات شديد ناشي از سقوط از يک ساختمان و يا اصابت گلوله در پي آن‌که در شهر تيجوانا هدف سرقت قرار گرفت کشته شد. تري ام ويليامز از دوستان صميمي خانواده شباز در پيامي که در توئيتر قرار داد نوشت :«من مرگ غم‌انگيز مالکوم شباز، نوه مالکوم ايکس را از طرف خانواده وي تاييد مي‌کنم. سخنان خانواده وي در اين باره نيز منتشر خواهد شد.» او از فعالان مسلمان و شیعه آمریکا بود که پیش از این توسط ماموران اف بی آی بارها به بهانه های مختلف بازداشت شده بود.

سوریه و اوضاع منطقه

حدود سه سال پیش که اعتراضات مردمی تونس آغاز، و در نهایت به سقوط بن علی حاکم دیکتاتور و عروسک دست صهیونیسم بین الملل در این کشور منجر شد، کشورهای عربی منطقه نیز یکی پس از دیگری شاهد اعتراضات مردمی شد. این اعتراضات در مصر به برکناری حسنی مبارک و در لیبی به جنگ چند ماهه موافقان و مخالفان معمر قذافی و در نهایت قتل مشکوک قذافی شد. دامنه این اعتراضات سایر کشورهای منطقه را نیز فراگرفت. و کشوری از کشورهای عربی منطقه نبود که شاهد این جریانات نباشد. امپریالیسم سلطه، پس از چند ماه حیرانی و سردرگمی ناگهان به خود آمد، و حرکت خود را جهت بهره برداری از فضای حاکم بر منطقه شروع کرد. از دخالت و مصادره انقلاب ها و بیداری اسلامی تحت عنوان بهار عربی گرفته تا نوشتن قانون اساسی و ... . از جمله کارهایی که نظام سلطه انجام داد این بود که خود را عامل این اتفاقات دانست و نه تنها از آن به عنوان اهرم فشار بر حکام منطقه استفاده نمود، بلکه بران شد تا حکامی که برای او نیستند از میانه راه بردارد. این فرصت آماده با کمترین خرج با تحریک عده ای از مسلمانان به خوبی صورت می گرفت. این امر باعث ترس حکام منطقه شد. هرچند بسیاری از انان عروسک های خیمه شب بازی نظام سلطه بودند، ولی این بار فهمیدند که نبایستی با دم نظام سلطه بازی کنند. از این رو تمام آنان به بیعت مجدد با نظام سلطه گردن نهادند و در نتیجه به حرکات نظام سلطه و توطئه های آنان توانستند بر اریکه قدرت همچنان بنشینند. هرچند در این میان بن علی، مبارک و عبدا.. صالح که از نیروهای همپیمان نظام سلطه بودند از اریکه قدرت سقوط کردند. اما در مقابل، از آن جا که معمر قذافی هر از چندی حرکتی بر خلاف خواسته غرب انجام می داد، هر چند طرفدارانی در میان مردم کشورش داشت و برخی از مردم و احزاب منطقه به دلایل مختلف او را قبول داشتند، با زور غرب و به وجود آمدن جنگ تمام عیار چندین ماهه و علی رغم مقاومت سرسختانه او و یارانش، دست آخر ساقط شد. قذافی مردی بود که در مقابل نظام سلطه بسیار کوتاه می آمد ولی چونان صدام کسی نبود که کاملاً در دستان اربابان غربی اش نرم باشد. از این رو بایستی حذف می شد.

در این میان دامنه اعتراضات به کشور سوریه هم رسید. سوریه به عنوان محور و پل استراتژیک مقاومت اسلامی در منطقه که دهه هاست با سیاست در مقابل نظام سلطه مقاومت کرده است و از سوی دیگر به پایگاهی برای مبارزان و مجاهدان مسلمان ایرانی(از پیش از انقلاب اسلامی)، لبنانی، فلسطینی و ... تبدیل شده بود، از همان ابتدا مورد مخالف غرب بود. لیکن سیاست بازی سران سوریه باعث شده بود تا برگی در دست نظام سلطه برای سرنگونی نداشته باشد و نظام سلطه به دنبال موقعیتی برای سرنگونی این رژیم باشد. حوادث پیش آمده در منطقه باعث شد تا نظام سلطه از این فرصت سوءاستفاده نموده و با تحریک مخالفان اسد، برای سرنگونی این رژیم اقدام ورزد.

نظام سلطه قصد داشت تا از این فرصت پیش آمده گردابی بسازد و تمام مخالفان خود را در این گرداب از میانه راه بردارد و منطقه را برای استیلای بی دردسر رژیم غاصب صهیونیستی آماده کند. از این رو دائماً به بهانه های مختلف به دنبال آن بود تا پای مخالفانش در منطقه را به درگیری های منطقه باز کند. ولی با تیزهوشی و تدابیر حکیمانه امام خامنه ای به عنوان رهبر اصلی مخالفان نظام سلطه در منطقه نقشه های او یکی پس از دیگری ناکام می ماند. تلاش نظام سلطه برای وارد کردن نیروهای مسلمان و مقاومت اسلامی و مخالفان نظام سلطه به درگیری های تونس، لیبی، مصر، یمن، بحرین و ... به نتیجه نرسید و در این میان تنها حمایت ضمنی آنان از مردم مظلوم و از حق آنان را شاهد بود.

اما سوریه کارزاری دیگر برای مخالفان و موافقان نظام سلطه بود.

اعتراضات مردمی در سوریه آغاز شده بود و گروه های مخالف نظام سلطه در حال رایزنی برای حل مسالمت آمیز آن بودند. نظام سلطه اما به دلیل عجله ای که برای سرنگونی اسد داشت،  و آن که ادامه این حرکت باعث از دست دادن منافع خود می دید، اعتراضات مسالمت آمیز مردمی علیه اسد را به درگیری های نظامی و جنگ داخلی کشاند. او با تحریک ترکیه به عنوان بزرگترین حامی کردهای مسلح سوری، ترکیه را تحریک کرد تا با شکست اسد، راه را برای برپایی دوباره امپراطوری عثمانی هموار سازد. این چراغ سبز به ترکیه، باعث شد تا اولین شکاف میان دیوار مقاومت اسلامی بوجود آید. ترکیه که با روی کار آمدن اسلام گرایان، به عنوان یکی از کشورهای مقاومت اسلامی در منطقه شناخته می شد، و مورد حمایت رسمی و غیر رسمی بلوک مقاومت، و حرکت های بزرگی را در برابر رژیم صهیونستی به عنوان فرزند نامشروع نظام سلطه در منطقه از خود بروز داده بود، به دلیل عدم ثبات قدم و تزلزل پذیر بودن، ناگهان در مقابل محور مقاومت اسلامی منطقه ایستاد و با تحریک کردها وارد جنگ علیه یکی از کشورهای مهم محور مقاومت گردید. مسلح کردن کردهای سوری در مقابل حکومت اسد، جنگ های داخلی را در سوریه نه تنها شروع کرد بلکه باعث شد تا درگیری ها وارد مرحله جدیدی گردد.

نظام سلطه که پس از ماه ها توانسته بود به نتیجه بسیار خوبی برای خود برسد، و توانسته بود افسار اسب انقلابی مصر را که محور اصلی مبارزات خود برای سرنگونی مبارک را مبارزه با رژیم صهیونیستی عنوان می کردند به کنترل خود درآورد، اما برقراری ارتباط میان انقلابیون مصر به خصوص اخوان المسلمین با محور مقاومت را برای خود خطرناک می دید از این فرصت استفاده کرد و با اختلاف افکنی شیعه و سنی و تحریک برخی از رهبران سنی مذهب اخوان و الازهر برای برقراری حکومت اسلامی در سراسر منطقه و این که برای رهبری بایستی شیعیان و عجمان را از گود بیرون سازند یا تحت فرمان خود درآورند، بر نقطه ضعف انان دست گذاشتند و نه تنها مصر انقلابی را در مقابل رژیم صهیونیستی حفظ کردند بلکه پای این کشور اسلامی بزرگ و موثر سنی مذهب را به درگیری های سوریه باز کردند. و این در حالی بود که محور مقاومت به خصوص جمهوری اسلامی ایران و حتی برخی از رهبران اخوان المسلمین برای حل مسالمت آمیز مسئله سوریه، با رهبران ترک وارد مذاکره شده بودند و جلساتی را با رهبران مخالف سوریه داشتند. اما درست زمانی که این نشست ها به نتیجه خوبی نزدیک می شد ورود سنی مذهبان به رهبری الازهر و اخوان المسلمین به ماجرا اوضاع پیچیده تر شد. البته این مسئله را نباید از نظر دور داشت که اخوان المسلمین سوریه به عنوان یکی از احزاب مخالف رژیم اسد از ابتدا شناخته می شد.

این بار اهل سنت که به دنبال حل مسالمت آمیز مسئله بودند و با درگیری های مسلحانه میانه خوبی نداشتند دست به اسلحه بردند تا در مقابل رژیم اسد بایستند. شیعیان سوری که آنان نیز در روزهای اول همچون سایر معترضان اعتراضات به حقی داشتند ولی با شروع جنگ داخلی خود را از آتش فتنه غرب بیرون کشیده بودند با تحریک سنی مذهبان مبنی بر جنگ مذهبی، سعی می شد تا پایشان به صحنه باز شود.

نظام سلطه که می دید محور مقاومت برای حل مسالمت امیز مسئله در حال رایزنی با ترکیه و مصر است و به موفقیت هایی نیز دست یافته با وارد کردن عربستان و قطر و در نتیجه نیروهای القاعده و طالبان و سلفی ها به جنگ داخلی سوریه اوضاع را بیش از پیش برای محور مقاومت سخت کرد.

حرکت مقاومت اسلامی فلسطین(حماس)، یکی از ارکان مهم سنی مذهب محور مقاومت که تمایل بسیار زیادی از نظر اعتقادی و تشکیلاتی به اخوان المسلمین داشت در این مسایل به سمت اخوان المسلمین متمایل شد و با فتوای الازهر، روبروی هم پیمانان سابق خود ایستاد و علیه اسد دست به اسلحه برد. این در حالی بود که تا یک سال قبل دفتر رسمی حماس در سوریه قرار داشت و از حمایت همه جانبه سوریه و رژیم اسد برخوردار بود.

جمهوری اسلامی به عنوان مهمترین رکن محور مقاومت اسلامی در این مسایل حد وسط را گرفته و سعی می نمود تا درگیری ها و جنگ داخلی را پایان بخشد و مسایل به شکل مسالمت آمیز حل گردد. جمهوری اسلامی دائماً با رایزنی های خود سعی می نمود طرف های ترک و مصری را به حفظ آرامش و پایان بخشیدن به درگیری ها از طریق مذاکره مستقیم متقاعد کند و در این راه موفقیت هایی نیز بدست آورد. اما در حالی که ایران ترکیه را متقاعد می کرد کشورهای نظام سلطه مصر را تحریک می کردند و در حالی که ایران مصر را متقاعد می کرد آن ها به سمت ترکیه می رفتند و همه این مسایل در حالی رخ می داد که سلفی ها و نیروهای تحت امر آل سعود و قطر به سمت طرف درگیر متمایل می شدند. این مسئله باعث می شد تا گره این قضیه باز نشود.

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. یک سال جنگ و کشتار داخلی در سوریه با حرکت های سلفی ها در سوریه اوضاع را تغییر داد. شهریور سال گذشته، سلفی ها با حمله بقاع متبرکه به خصوص حرم دختر امام حسین(ع)، خشم عمومی امت اسلام به خصوص مردم سوریه را در پی داشت. این تنها هتک حرمت آن ها نبود. در ادامه این حرکت، سلفی ها تهدید به تخریب حرم زینب(س) کردند. جایی که مورد احترام تمام امت اسلام است زیرا حضرت زینب(س) را ناموس رسول خدا(ص) می دانند و حتی اهل سنت نیز احترام خاصی برای این بقعه متبرکه قائل هستند. این مسئله باعث شد تا شیعیان سوریه، عراق، لبنان و سایر امت اسلام از گوشه نشینی دو ساله به وسط میدان نبرد آیند و با تشکیل تیپ ابالفضل العباس(ع) به عنوان مدافعان حرم بپاخیزند. این تیپ در ابتدا به صورت مردمی و متشکل از مردم شیعه و سنی سوریه تاسیس گردید. هتک حرمت به بقاع متبرکه باعث شد تا برخی از مردان ارتش آزاد و نیروهای مسلح مخالف اسد در یک گردش غیرمنتظره به این سوی متمایل شوند و علی رغم انتقادات تند به رژیم اسد اما برای دفاع از بقاع متبرکه، و آگاه شدن از فتنه صهیونیستی نه تنها اسلحه را به زمین گذاشتند بلکه برخی حروار به تیپ ابالفضل العباس  پیوستند.

اقدامات و فتوای سلفی ها در خصوص جهاد نکاح، برخی مباحث دیگر باعث شد تا نیروهای جبهه النصره وابسته به سلفی که عمده نیروها درگیر در سوریه بودند کاسته گردند.

از سوی دیگر مواجهه شدید با شیعیان به عنوان مهمترین عناصر محور مقاومت اسلامی که هیمنه شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی را در هم شکسته اند باعث تردید در بسیاری از اهل سنت گردید.

اردیبهشت ماه امسال سلفی ها در هتک حرمت وقیحانه به بقاع متبرکه صحابه بزرگ رسول خدا(ص) همچون جعفر طیار(ع) و در کمال وقاحت اعلام نبش قبر و بیرون کشیدن پیکر مطهر حجر بن عدی، خشم امت اسلام را برانگیختند و باعث شد تا کل امت اسلام نسبت به این حرکت واکنش جدی نشان دهند و حتی جبهه اکراد و اهل سنت که به ترکیه و مصر وابسته بودند با محکوم کردن این اقدام از همکاری با جبهه النصره دست کشیده و به سوی مذاکره برای حل بحران متمایل شدند. این اقدام باعث گردید تا جبهه سلفی النصره در اقدامی وقیح تر تهدید به تخریب حرم زینب(س) و حتی حمله به حرم ائمه شیعه در عراق همچون حرم امیرالمومنین (ع) و امام حسین(ع) و همچنین حمله به سامرا و کاظمین و تخریب و بیرون کشیدن پیکر ائمه مدفون در آن جا نمودند و خود را از فرزندان و سلف معاویه بن ابوسفیان نامیدند. این مسئله به این جا تمام نشد و از قتل و کشتار و تجاوز خود فیلم و عکس تهیه نموده و منتشر کردند. صحنه به دندان کشیدن قلب کسانی که می کشتند باعث انزجار بین المللی شد.

محور مقاومت که دیگر فضا را برای ورود فیریکی به صحنه محیا دید و وارد صحنه شد و با حمایت مادی و معنوی و انسانی از نیروهای ابالفضل العباس(ع) و حضور شخص امام مقاومت یعنی سید حسن نصرا... در مناطق درگیری باعث شد تا شکست های پی در پی نیروهای سوریه، به پیروزی برای محور مقاومت و نه نیروهای اسد یا مخالفان اسد مواجهه شد. محور مقاومت با شعار حل بحران سوریه بدون درگیری و جنگ و خونریزی وارد صحنه شد.

ترکیه به درد درگیری و اعتراضات مردمی شدید مواجه شده است و از این رو قدرت خود را برای حضور مستقیم همچون گذشته در سوریه از دست داده است. حکومت مصر که حاضر به تعطیلی سفارتخانه رژیم صهیونیستی نشده بود با مخالفت های مردمی مواجه شد از طرف دیگر با چراغ سبز نشان دادن به سلفی ها باعث درگیری هایی در مصر و به شهادت رسیدن برخی از علمای شیعه و سنی گردید که آخرین آن شهادت شیخ حسن شحاته از علمای بزرگ شیعه مصر و از اساتید الازهر در روز میلاد امام زمان(عج) بود. این امر موج اعتراضات مردمی را در مصر به وجود آورد و نظام سلطه که فرصت را به دست آورده بود در کودتایی اخوان المسلمین مصر را به عنوان تنها نیروی دینی در مصر که مردم آن را قبول داشتند از راس حاکمیت کنار زد. این کودتا نتیجه بی بصیرتی و بازی خوردن و ساده انگاری اهل سنت و اخوان المسلمین مصر بود.

آنان که جز به درگیری در سوریه و سقوط اسد نمی اندیشیدند و تنها راه حل را مبارزه مسلحانه می دانستند اکنون با مشکلات داخلی مواجه شده اند.

مسئله خاورمیانه تنها به سوریه خلاصه نمی شود.

مسئله بحرین و قیام شیعیان بحرین و نامه نگاری های مردم این کشور به مردم ایران و بیعت با امام خامنه ای و در ادامه کشتار بی رحمانه و حمله همه روزه به شیعیان بحرین مسئله مهم دیگری است.

مسئله ربودن شیخ نمر، رهبر شیعیان حجاز، توسط آل سعود و سرکوب قیام های مردمی در حجاز توسط آل سعود نیز مسئله دیگر خاورمیانه است.

شکست انقلابات تونس، یمن، لیبی و مصر نیز جای خود دارد.

از همه مهمتر مسئله فلسطین و قدس به عنوان نمود جهاد اسلامی است که در این قضایا ذبح شد. حماس که تا دیروز به عنوان حزبی جهادی شناخته می شد ناگهان با تغییر رویکردی اساسی به سمت مبارزه سیاسی کشیده شد که هیچ فایده ندارد که اگر داشت عرفات با آن همه قر و فرش کاری می کرد. حماس به جای مبارزه با اصل فساد که رژیم صهیونیستی باشد ناگهان ، مسئله سوریه را اساسی تر دید و وارد گودی شد که جز منافع امت اسلام و فلسطین و رهایی قدس شریف برای کس دیگری ضرر ندارد. شاید اکنون متوجه اشتباه خود شده باشند که البته اگر امروز هم متوجه شده باشند دیر شده است.

مسایل خاورمیانه به کلاف پیچ در پیچی می ماند که سرش معلوم نیست و این باعث خواهد شد که اوضاع را هر روز پیچده تر از قبل کند.

آسیای مرکزی

در حالی که دنیا درگیر اوضاع خاورمیانه است و رسانه های بین المللی به رصد مسایل خاورمیانه به خصوص سوریه، مصر و ترکیه می پردازند، کشورهای آسیای میانه نیز درگیر مسایل خود هستند. در غیبت رسانه های بین المللی و اوضاع پیش آمده، حرکت ها و جنبش های اسلامی آسیای میانه مورد حمله شدید نیروهای دولتی قرار گرفته است.

در میان این کشورها، آذربایجان به عنوان کشوری با مردمی شیعه مذهب بیشتر حجم برخوردهای تند و وحشیانه را داشته است. در سکوت مجامع حقوق بشری، قانون منع حجاب در آذربایجان شیعه باعث واکنش شدید جریانات اسلامی شد که به شدیدترین وضعی در نطفه خفه شد و رهبران شیعیان آذربایجان بدون محاکمه ماه هاست که در حبس به سر می برند و خبری از وضعیت سلامتی آنان نیست.

افغانستان نیز درگیرهای خاص خود را دارد و پاکستان مسیر مبارزه با تروریسم طالبانی خود را طی می کند و این دو کشور هر روز تلفات بسیاری را می دهد.

تاجیکستان که مسیر هم پیمانی با ایران را طی می کرد هر چند موفقیت هایی را بدست آورده بود اما با اوضاع منطقه نظام سلطه راه را بر او بست.

آسیای شرقی

مسلمانان در کشورهای آسیای شرقی نیز وضعیتی بهتر از مسلمانان آسیای میانه ندارند.

مسلمانان چین عمدتاً شیعه هستند. اسلام آن ها بر می گردد به یکی از سادات حسنی حکومت دیلمیان که به چین مهاجرت نمود و در ان جا مردم را به کیش اسلام خواند. پس مرگش شهری که در آن سکنی داشت و در آن جا مدفون شد به اسم شهر زادگاهش ساری، ساری نام گرفت.

این مسلمانان در طول قرون متمادی همیشه زیر سیطره حکومت مشرکین و کفار بودندو همیشه مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند. بارها توسط بوداییان و مشرکین موردحمله قرار گرفتند اما دست از آیین خود برنداشتند.

بعد از انقلاب کمونیستی مائوئیستی چین، مسجاد مسلمانان مورد تاخت و تاز کفار قرار گرفت. گاه مساجد به استبل حیوانات مبدل شد و گاه به میکده و فاحشه خانه. با این حال مسلمین دست از پا ننشستند و با سایر مسلمانان آسیای میانه متحد شده تا علیه امریالیسم کفر آلود کمونیست ها در چین و شوروی مبارزه کنند. با سقوط شوروی اما، مسلمانان سایر بلاد به درگیری هایی تازه ای وارد شدند. و تشکل های متحد خویش را به فراموشی سپردند.

مسلمانان چین نیز تنها برای حفظ ایمان خود دست به کار شدند. اما حکومت کمونیست چین نه تنها ان ها را به رسمیت نشناخت بلکه قوانین سخت گیرانه تری علیه انان وضع نمود. حمله و کشتار شیعیان و مسلمانان چین در تابستان سال 1388 از این جمله است.

اما در فاصله کمی از چین، مسلمانان میانمار نیز به وضعی شبیه به آن چه در چین وجود دارد زندگی می کنند.

در حالی که نظام سلطه از دایی لاما به عنوان مخالف امپریالیسم چین حمایت می کند و او را مورد تایید همه جانبه خود قرار داده است، دایی لاما در فتوایی دستور به قتل مسلمانان داد. این فتوا باعث حمله وحشیانه بوداییان به مسلمانان میانمار در یک سال اخیر شد. حمله ای جلودار آن روحانیان بودایی بودند و به هیچ مسلمانی رحم نکردند و در اوج بی رحمی و قساوت قلبی مسلمانان را زنده زنده در آتش سوزاندند و صدایی از کسی بلند نشد و داعیه داراند حقوق بشر را به فریاد در نیاورد. همان هایی که وقتی یک فلسطینی دست به عملیات انتحاری می زند برای دفاع از حقوق خود او را تروریست می نامند و عملش را نگوهش میکنند که چرا مردم را به کشتن را می دهد در قبال ظلم بزرگ به جامعه اسلامی میانمار سکوت میکنند.

و......

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 357 تاريخ : جمعه 11 مرداد 1392 ساعت: 2:19

خبرنامه