پدرماصفهانی و به دلایلی همچون اشتغال و مبارزه از اصفهان به خرمشهر آمده بود.درستیادم نیست که کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم. پدرم اشتراک نشریه »مکتب اسلام« و کتابهایموسسه»در راه حق« را گرفته بود و از این طریق با کربلایی علی فرخی ارتباط داشت. ازهمین زمان بود که آشنایی من با »کل علی« و فرزندانش شکل گرفت.
فرخی،حمامی خرمشهر بود، که حمامش پاتوقی برای مبارزات فرهنگی و سیاسی، شده بود و درآمد خودشرا وقف مبارزات فرهنگی و سیاسی کرد و از حمام به عنوان پوششی برای مبارزه استفاده مینمود.
جو آنروز خرمشهر، جوی به شدت روشنفکرانه بود. این دید روشنفکرانه هم بین مذهبیون دیده میشدو هم بین غیرمذهبیون شهر از کمونیستها گرفته تا.... . از سوی دیگر وجود انگلیسیهادر آبادان و خرمشهر، و جو فاسدی که آنها درست کرده بودند جو را برای مذهبیون به شدتتنگ کرده کرده بود. هرچند فضای خرمشهر خیلی بهتر از آبادان بود و شاید به همین دلیلمذهبیون خرمشهر دامنه فعالیتهایشان را تا آبادان گسترانده بودند. که در این بین نقش»کل علی« بسیار پررنگتر مینمود. به همین دلیل وقتی سخنرانی به آبادان میآمد، برایاستراحت به خرمشهر سفر میکرد و »کل علی« میزبانآنها میشد. و اگر سخنرانی به خرمشهر میآمد »کل علی« با بچههای آبادان هماهنگ میکردو اگر میتوانست در آبادان نیز برای آنان جایگاهی برای سخنرانی محیا مینمود. شهیدمطهری، آیتا... خزعلی، آیت ا... مکارم شیرازی، آیتا... سبحانی، آیتا... نوری همدانیاز جمله کسانی بودند که دائم برای ایراد سخنرانی به خرمشهر و آبادان میآمدند و احترامخاصی را برای »کل علی« قایل بودند.
به قولآیتا... محمدتقی موسوی، »کل علی« به تنهایی مسجد جامع خرمشهر و فعالیتهای مذهبی رادر خرمشهر و آبادان به دوش میکشید.
بعداز شهادت »حاج آقا مصطفی خمینی« و آن مقاله روزنامه اطلاعات، خرمشهر نیز به تبع تمامکشور وارد فاز جدیدی از مبارزه گردید.
17 شهریورماه 57 بود، روزی بود که »کل علی«به همراه فرزندش »محمود« -که بعداً به عضویت سپاهدرآمد و در دفاع از خرمشهر به شهادت رسید- به تهران رفتند و در راهپیمایی آن روز شرکتجستند. در همان روز بود که توسط چماقداران پهلوی، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
با تندشدن آتش انقلاب، »کل علی« شناخته شده تر میشد.
با پیروزیانقلاب، و شروع فتنه خلق عرب، بارها مورد حمله و ضرب و شتم خلقیها قرار گرفت، اماهر بار با وساطتت مردم عرب منطقه که گاه توسط خلقیها فریب داده شده بودند توانست جانسالم بدر برد. در یکی از همین برخوردها بود که شنوایی یکی از گوشهایش را از دست داد.
هر چهبه اواسط آبان نزدیکتر میشدیم، حلقه محاصره مسجد تنگتر میشد. از این رو »کل علی«جلسهای را در مسجد جامع برگزار کرد و در آن جا تصمیم خود را مبنی بر خارج کردن خواهرانیکه تا آن روز مانده بودند به صراحت اعلام کرد. هرچند برخی از خواهران حاضر به ترک خرمشهرنمیشدند اما، به اصرار »کل علی« خواهران را برای خارج کردن، به کارون فرستادند و ازآن جا، آنها را از خرمشهر خارج ساختند.
»کلعلی« علیرغم این که دو فرزندش »محمود« و »قاسم« در دفاع از خرمشهر به شهادت رسیدهبودند و خود نیز از ناحیه کتف مورد اثابت ترکش قرار گرفته بود و شدت جراحت گاه او رابسیار اذیت میکرد، اما در خرمشهر ماند و جزء آخرین کسانی بود که از خرمشهر خارج شد.
در حالیکه حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگتر میشد و مسجد جامع دیگر در تیر مستقیم عراق قرارگرفته و عملاً میتوان گفت که مسجد نیز سقوط کرده بود، »کل علی«به همراه چند تن دیگراز مدافعان، با قایق سوراخی که حوالی کارون پیدا کرده بودند، توانستند از خرمشهر خارجشوند. قایق سوراخ بود و دائم میبایست آبهای درون قایق را تحلیه میکردند به همیندلیل دو نفر پارو میزدند و کل علی نیز به همراه بقیه آبهای درون قایق را تخیه میکرد.
کربلاییعلی فرخی در حالی خرمشهر را ترک میکرد دو فرزندش را از دست داده بود. اما در طول همهاین سالها، شاید کسی نمیدانست که او که بود.
بعداز خروج از خرمشهر به کازرون، زادگاهش آمد و در کنار مردم شهیدپرور کازرون، در عرصهایدیگر به دفاع از اسلام و انقلاب و ولایت مشغول شد. به طوری که وقتی منافقین درصدد شورشو ترور شخصیتی آیتا... ایمانی برآمدند، تمام قد در دفاع از نماینده امام در کازرون،برخاست.
ترکشکتفش تا آخرین روزهای حیاتش، او را اذیت میکرد، اما وقتی درد وجودش را فرا میگرفتجز ذکر خدا، که به آرامی زیر زبان نجوا میکرد،دیگری چیزی نمیشنیدی.
ترکش کتفش باعث شده بود تا کتف او دائم ورم کند و گوشت اضافه بیاورد. و هر از چندیبرای برداشتن آن وارد اتاق عمل میشدبرچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 348