مسلمین به هوش باشند!
دیوار مسجد الاقصی فروریخت
دیوار حائل در باب مغاربه در قدس اشغالی امروز به دلیل حفاریهای رژیم صهیونیستی بر روی منازل فلسطینی ها فرو ریخت.
ا ین روزها اخبار از گوشه و کنار جهان به خصوص جهان اسلام خبر از وقوع اتفاقتی میدهند که نشان دهنده حرکت های خزنده و ضداسلامی جدیدی است.
انجمنی...بعد از نماز در خلوت خودم در صحن پشتی ضریح (بالاسر) نشسته بودم و در فکر رفتم. در افکار خویش مشغول بودم که ناگاه سخن مردی میانسال مرا به خود آورد که می گفت: این جوریشو دیگه ندیده بودیم.
هر کس به طریقی به عبادت بنشیند
تا ذات طریقت به عبادت بشناسد
انتشار: شعر نو -
روز شنبه مورخ 3 اسفند 92، ظهر بود که مسیرم به حرم شاهچراغ(ع) افتاد. رفتم تا نماز ظهر را آن جا بخوانم.
بعد از نماز در خلوت خودم در صحن پشتی ضریح (بالاسر) نشسته بودم و در فکر رفتم. در افکار خویش مشغول بودم که ناگاه سخن مردی میانسال مرا به خود آورد که می گفت: این جوریشو دیگه ندیده بودیم.
ابتدا گمان کردم که افکارم از دایره ذهن بیرون جسته و ایشان را تعجب برانگیخته است. اما مرد میانسال که تسبیح به دست با موهای جو گندمی و ریش از ته تراشیده در حال درآوردن کتش بود با پوزخندی دوباره همان جمله را تکرار کرد. نگاهش را که پیمودم متوجه مردی روستایی شدم که ساک ورزشی آبی رنگی را کنارش گذاشته بود و در حال خواندن نماز بود. اولش درست متوجه نشدم اما خیلی زود وقتی وقتی به رکوع رفت منظور مرد میانسال بغلیم را متوجه شدم.
مرد روستایی میانسال نمازش را آن چنان با عجله می خواند که هیچ کدام از ارکان و ترتیب نماز را رعایت نمی کرد. رکوعش در حد دست گذاشتن روی رانهایش بود. و سجده اش سرش نرسیده به مهر بدون این که حتی پاهایش را به درستی خم کند بر میداشت و هنور کمر راست نکرده دوباره همان. در بین نماز سرش را به هر سوی می چرخاند.
مرد میانسال کنار دستی ام گفت: آخر من نفهمیدم کجایش نماز بود کجا رکوعو کجا سجود.
در آن لحظه به یاد چیز خواصی افتادم. وقتی سر کلاس دینی می خواندیم که در نماز باید به گونه ای بایستی و قیامو رکوع و سجود را انجام بدهی که بگویند این دارد نماز می خواند. و من همیشه فکر می کردم مگر می شود که چنین نباشد.
در همین اوهام بودم که این اشعار جاری شد:
هر کس به طریقی به عبادت بنشیند
تا ذات طریقت به عبادت بشناسد
آن کس که طریقت به حقیقت بشناسد
در امر عبادت به حقیقت بنشیند
چون حق عبادت به حقیقت به در آرد
با ذات حقیقت به پیوند درآید
پس کل جهان زیر درآرد به نگاهی
دیگر کس و ناکس بشناسد به نگاهی
چون در نگهش نورز انوارخداییست
عالم شودش زیر ز الطاف الهیست
حرم شاهچراغ 3 اسفند92
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 611 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1392 ساعت: 18:12
حاج علی اسدزاده در حال سخنرانی در میدان شهدای کازرون(روبروی درب اصلی مسجدنو (شهدای فعلی) - مرحوم حاج محمد معنویان نیز در زیر پای ایشان قابل مشاهده است.
انتشار: وِیژه نامه شهدای انقلاب اسلامی بهمن 92 - کازرون خبر -
همچنین است افتخار این که روزبه بزرگ ایران، سلمان فارسی، از این دیار بود. کسی که در اوج آزادگی اسلام را اختیار نمود و در کنار رسول خاتم و جانشین بر حقش امیرالمومنین علی، ماند تا فرشته مرگ جانش را ستاند.
کازرون در تاریخ معاصر ایران از شهرهایی بوده که عزت و آزادگی و غیرت را از خود نشان داده است.
از ایستادگی در مقابل نیروهای انگلیسی با فتوای مرجع عالیقدر آیت ا... سید عبدالحسین لاری و به فرماندهی رئیسعلی دلواری و سپس فرماندهی ناصر دیوان کازرونی تا ایستادگی در مقابل قانون کشف حجاب رضاخانی.
با سقوط رضاخان، کازرون نیز همپای سایر مردم ایران دریچه آزادی را به روی خویش باز دید و با تشکیل احزاب ملی، به نهضت ملی ایران پیوست و تا آخرین روز به دفاع از دولت ملی مصدق پرداخت تا در تاریخ ثبت گردد که مردم کازرون تا آخرین لحظه به نهضت ملی خویش پایبند بودند.
با سقوط مصدق، حرکت خزنده و آرام نیروهای مبارز و انقلابی متدین، به شکل جلسات سیرمطالعاتی در مساجد ادامه یافت تا انجمن امور دینی تاسیس شد و این نیروهای متدین، تحت پوشش این انجمن سازماندهی جدیدی را برای فعالیت های خویش بوجود آورند.
با رحلت آیت ا... بروجردی، مردم کازرون برای پیدا کردن مرجع تقلید خود دست به کار شدند. حضور علمای بزرگی چون سید احمد پیشوا، و سایرین در کازرون، نعمتی بود برای جویندگان حقیقت، تا با اعتمادی که به علمای دیار خود داشتند، کم کم به سوی تقلید از مرجع جوان زمان، آیت ا... العظمی امام خمینی، گرایش پیدا کنند.
پیشوا، رئیس العلمای کازرون، که از علمای مورد اعتماد و بزرگ کازرون به شمار می رفت، از شاگردان بارز امام خمینی بود که از همان آغازین روزهای نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی با امام خمینی بیعت نمود و مردم کازرون را به تبیعیت از ولی فقیه زمان ترغیب مینمود.
پیشوا آن چنان مورد وثوق و اعتماد بود که حتی نماینده وقت مجلس شورای ملی کازرون جزئی ترین مسایل را با وی مطرح می نمود و از ایشان کمک می خواست. طرح مسئله کاپیتالاسیون در مجلس از طریق طباطبایی -نماینده وقت کازرون در مجلس شورای ملی- به پیشوا گزارش می گردد و ایشان نیز سریعاً این خبر را به امام خمینی می رساند؛ امام خمینی نیز سریعاً عکس العمل نشان می دهد که این امر موجب تبعید ایشان از ایران گردید.
15 خرداد 42، به محض انتشار خبر دستگیری امام خمینی و زندانی شدن شان، آیت ا... پیشوا برای حضور در جلسات حمایتی از امام خمینی راهی قم شد و مردم کازرون به تبع از ایشان بدون هیچ سازماندهی و عدم داشتن رهبری، خود بازار را تعطیل نموده و به صورت خودجوش به تحصن در امامزاده سید محمد نوربخش نمودند که با دخالت نیروهای شهربانی در وسط روز و مجروح شدن تنی چند، مردم متفرق شدند. کازرونیان در طول مدت زندانی بودن امام نیز به انواع مختلف به حمایت از نهضت امام خمینی می پرداختند. در همین ایام حضور مهندس رجبعلی طاهری و برگزاری جلسات بصیرتی در مساجد به خصوص مسجد حسینی برای عامه مردم و به خصوص اعضای انجمن امور دینی در درک صحیح مسئله بسیار کمک کرد.
ورود شهید حجت الاسلام شیخ عبدالرحیم دانشجو(دهقان) که از شاگردان امام خمینی به شمار می رود و حکم نمایندگی امام خمینی را در امور حسبیه و شرعیه داشت فصلی نو را در مبارزات مردم کازرون گشود.
با ورود شهید دانشجو به عنوان امام جماعت مسجد حسینی(امام حسین فعلی) و ظهور جوانی به نام غلامرضا باقری نژاد، مبارزات شکل و شیوه ای جدید یافت. این بار مبارزه به به صورت جلسات سیرمطالعاتی و تفهیمی و عقیدتی در گستره شهرستان های کازرون و نورآباد ممسنی دنبال می شد.
باقری نژاد که تمام وجودش را وقف مبارزه کرده بود در شهریور ماه 50 «در آتشی که برفروخت سوخت».
شهادت مشکوک غلامرضا باقری نژاد نه تنها باعث سردی شاگردان و دوستانش نشد، بلکه آنان را روشنتر نمود که در این راه شهادت هم هست.
تبعید شهید محراب آیت ا... مدنی به نورآباد ممسنی که از حوزه های فعالیتی مبارزان کازرونی به شمار میرفت، حال و هوا جدیدی به انقلابیون مسلمان داد و حضور و جلسات مداوم با آن شهید در طول کمتر از یک سال تبعید آیت ا... مدنی، شور و هیجان و نشاط دیگری را به جوانان انقلابی کازرون و شهرهای اطراف و حتی شیراز بوجود آورد.
پایان تبعید شهید مدنی از ممسنی، سال های منتهی به انقلاب بود. جوانانی که در طول یک سال، از منبع روحانی و معنوی شهید مدنی تغذیه شده بودند، حالا بر سرعت حرکت های انقلابی خود می افزودند. حضور شهید دانشجو به عنوان پدر معنوی انقلاب در کازرون، آنان را دل گرم تر می ساخت.
مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی در خرداد 56، آغاز حرکت های انقلابیِ خواص انقلابی بود. مراسم ختم دکتر علی شریعتی در مسجد نو شیراز به همت گروه مهندس طاهری و آیت ا... پیشوا و حضور نیروهای انقلابی کازرون، نوید روزهای جدیدی را می داد که باید منتظرش می بودند.
حضور آیت ا... ایمانی و آیت ا... بنیادی به عنوان سخنرانان انقلابی در کازرون شور بیشتری را به انقلابیون می داند.
اما نقطه عطف انقلاب، شهادت مشکوک آیت ا... العظمی حاج سید مصطفی خمینی بود. مسئله ای که خود امام آن را از الطاف خفیه الهی می داند.
زمانی که خبر شهادت حاج آقا مصطفی به کازرون رسید، جلسه ای در منزل مرحوم حاج محمد معنویان-از بازاریان معتمد که همواره در طول سالیان به اشکال مختلف به حمایت از انقلابیون می پرداخت-تشکیل می شود.
شهید دانشجو که آن شب تازه از سفر برگشته بود، سریعاً با نیروهای انقلابی تماس می گیرد و وقتی در جریان امر قرار می گیرد، خود به عنوان صاحب عزا در مراسم ختم حاج آقا مصطفی شرکت می کند و مسئولیت آن را می پذیرد.
چهل روز بعد، مراسم اربعین حاج آقا مصطفی با همکاری آیت ا... ایمانی و شهید دانشجو و حضور پر شور مردم در مسجد نو(شهدای فعلی) برگزار گردید.
مراسم چهلم حاج آقا مصطفی، در قم به درگیری و شهادت عده ای منجر می گردد. چهلم شهدای قم در تبریز به درگیری می انجامد و عده ای در قم و تبریز به خاک و خون کشیده می شوند. در چهلم شهدای قم و تبریز، جهرم نیز شهدایی را تقدیم می نماید. اردیبهشت 57، مراسم شهدای شهرهای مختلف از جمله جهرم در کازرون با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی انصاری به راهپیمایی باشکوهی علیه رژیم مبدل میگردد. این راهپیمایی به خیابان های اطراف کشیده می شود. در همین اثنا، گلوله ای شلیک می شود و سینه منصور محسن پور را که در جلو راهپیمایان قرار داشت می شکافد. محسن پور غرقه در خون بر آسفالت خیابان به رقص خون می نشیند. یاران پیکرش را بر روی دربی که توسط درب سازی درون آن خیابان ساخته شده بود، قرار داده و به سمت امام زاده سید محمد نوربخش حرکت می کنند. شهید دانشجو، بر پیکر محسن پور نماز میخواند و پس از تدفین، سخنرانی پر شوری را ایراد می نماید.
و این آغازی است بر شعله های انقلابی مردم کازرون، تا کازرون را در کنار10 شهر دیگر من جمله شیراز و جهرم به عنوان یکی از یازده شهری شود که رژیم طاغوت آن را حکومت نظامی اعلام می کند...
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 680 تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1392 ساعت: 21:50
انتشار: وِیژه نامه شهدای انقلاب اسلامی شهرسبز بهمن 92 -
آن عالم فرزانه، که خود از اساتید مسلم و مبرز حوزه های علمیه بود، پس از تحصیل در قم و نجف وارد فارس شد و در شیراز سکنی گرفت.
با شروع نهضت امام خمینی، هر جایی که می شد به حمایت علنی و رسمی از نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی و اعلام مرجعیت امام خمینی می پرداخت.
در قضیه 15 خرداد 42، وی در کنار سایر علمای بزرگ فارس همچون آیت ا... سید عبدالحسین دستغیب و آیت ا... ملک حسینی طی تلگراف هایی آزادی امام خمینی از زندان را خواستار شدند.
با تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه و سپس نجف، وی در کنار سایر علما، فعالیت های مبارزاتی خود را ادامه داد.
از جمله فعالیت های بسیار شاخصی که از سوی علمای فارس صورت گرفت، مراسمی بود که برای بزرگداشت شخصیت مرجع گرانقدر شیعه آیت ا... حکیم، در مسجد نو(شهدای فعلی )شیراز برگزار شد. این مراسم که با حضور علما، بزرگان و آحاد مردم فارس به خصوص مردم شیراز برگزار گردید، پس از سخنرانی بسیار زیبا و مستدل آیت ا... پیشوا در بیان جایگاه و شخصیت امام خمینی و همچنین اعلام مرجعیت امام خمینی، طی بیانیه ای که از سوی علمای بزرگ فارس تنظیم و امضا گردید، برای اولین بار مرجعیت امام خمینی به شکلی رسمی و علنی از سوی علمای فارس مورد تایید قرار گرفت و از همه خواسته شد تا از امام خمینی تقلید نمایند. از جمله تنظیم کنندگان و امضاکنندگان نامه، که نقش بسیار مهمی در این میان داشت، آیت ا... محلاتی بود.
آیت ا... سید علی اصغر دستغیب در مورد ایشان می فرمایند:: برخی میگفتند آیتالله محلاتی نباید از نجف باز میگشت و تعابیری مانند نهنگ در آب حوض را بیان میکردند اما بازگشت به شیراز و توفیقاتی که نصیب ایشان شد از نظر مسائل اجتماعی نشان داد که این انتخاب درست بوده و این الگویی برای علما است که هیچگاه وظیفه تعلیم و هدایت عامه مردم را فراموش نکنند.
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 613 تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1392 ساعت: 21:43
انگار مرده بودم
انتشار: شعرنو -
درد عجیبی دارم
انگار مرده بودم
در واپسین نگاهم
آن یار دیدم اما
با رعد رفت و پایان
اما نیافت یادش
در چرخش زمانه
بر پشت گرد گردون
یادش نشست بر جان
مژگان به اشک چشمم
تر کرد و رفتم از یاد
یادش بخیر از یار
آن یار بید مجنون
در بیشه ضلالت
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 607 تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1392 ساعت: 21:8
انتشار: داستانک -
هنوز جوان ننشسته بود که پیرمردی از پشت دست هایش را بر شانه های جوان تکیه داد و نشست.
جوان او را نگریست تا شاید او را به خاطر آورد. سلام گرم پیرمرد آشنا بود. لبخندی بر چهره که او را زیر آن ریش تمام سفید بلندش زیباتر می نمود.
-جوان چرا متحیری؟
-هیچ.
- حرفت را بزن. تا جواب بگیری. تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد
-از این حرکت شما تعجب کردم. که این گونه بر من تکیه کردی.
پیرمرد دستانش را دراز کرد و کودکی را به جوان نشان داد.
-ببین. آن کودک چرا از کول آن مرد بالا می رود. مگر آن مرد را می شناسد.
جوان به خاطر اورد که 10 سال پیش، وقتی کودکی خردسال بود، در همین مسجد، چقدر با این مرد شوخی و بازی می کرد.
و تازه یادش امد که کو به کو نمی رسه اما ادم به آدم می رسد.
پس لبخند گرمش را هدیه پیرمرد داد. عذرخواهی کرد و دستان پیرمرد را بوسید.
پیرمرد گفت: جوان. انسان ها به هم محتاجند. چه آن کودک باشی و نیاز به هم بازی. چه پیرمرد باشی و نیاز به تکیه گاه. چه جوان باشی و نیاز به همسر و ... می بینی. خدا همه را برای هم ساخته است. چه زیبا گفت فردوسی:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک پیکرند
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 630 تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1392 ساعت: 20:54
انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 254به تاریخ 24دی 92- گلشن راز -نگاه فارس -عروج -
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 575 تاريخ : چهارشنبه 25 دی 1392 ساعت: 17:44
انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 251 مورخ 26 آذر 92 - عصر کازرون - مناظره و گفتگو - برق نیوز -
درآمدی بر اشتغالجوانان و راهکار مجلسیان
عبدا... پارسی
هفته پیش مطلبیتحت عنوان «اشتغال جوانان و راهکار مجلسیان» در هفته نامه شهرسبز منتشر گردید.نکاتی به ذهنم رسید که لازم می دانم در تکمیل آن مطلب بیان کنم.
دولت جدید در حالیسکان اجرایی کشور را در دست گرفته است که متاسفانه دولت های قبلی درباره اشتغال وزیرساخت های آن برای نسل به «اشتغال رسیده» به آن صورت که باید کاری نکرده اند وبیشتر به حل و فصل مشکلات و معضلات در «زمان حال» خود می پرداختند. البته اینمسئله را نیز نباید نادید گرفت که هر دولت بنابه زمان خودش به مشلات عدیده وپیچیده ای روبرو بوده است که شاید امکان فکر کردن درباره مسایل آینده را از او میگرفته است. به عنوان مثال در دوران جناب آیت ا... هاشمی رفسنجانی در حالی سکان دارقوه اجرایی کشور می گردد که به دلیل جنگ خرابی های زیادی به وجود آمد و حتی برخیاز شهرها مثل هویزه با خاک یکسان گردیده بود. چیزی که خود این مسئول در خطبه هاینمازجمعه سال 72، یعنی پس از 4 سال –یک دوره- که تمام همت و وقت و سرمایه و ...کشور را صرف سازندگی نمود چنین بیان می دارد که اگر با همین سرعت –سرعتی که در تمام تاریخ ایران اگر نگوییم بی سابقهحداقل کم سابقه بود- به پیش برویم 50 سال دیگر به روز اول جنگ خواهیم رسید. خب اینمسئله خیلی مهمی است که دولت ها و مجالس را درگیر کرده بود.
در این میان مجالسو دولت ها این کار را بر دوش دولت بعدی واگذاشته و رفته اند.
و این در حالی استکه در حال حاضر نه تنها متولدین سال های 63 و 64 و 65 که سالهای اوج جمعیت هستند بهاشتغال رسیده اند و اکثراً بیکار هستند که متولدین سالهای بعدی هم اضافه شده اند وهر چه بیشتر بگذرد بر این بحران اشتغال افزوده خواهد شد. و مسلماً این امر سبب خواهدشد که کار برای دولت هم سخت تر گردد. پس مجلس و دولت باید به سرعت برای حل بحراندست به کار گردید و برای حل آن هم باید راهکارهای کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدتیرا ارائه دهند. تا نه تنها در دوران فعلی شعله های آتش زیر خاکستر را کم کنند بلکهدر اینده بتوانند این آتش را کاملاً نمایند در غیر این صورت بایستی منتظر انفجار وآتش همه گیر باشند که آن زمان دیگر کار از کار گذشته است و کسی نمی تواند جلوی آنرا بگیرد.
در دو دولت گذشتهو مجالس هفتم به این سوی مسئله خصوصی سازی برای حل این مشکل در دستور کار قرارگرفت. زیرا دولت و بودجه های آن را محدود می دانستند و نمی توانست که متقبل سیلجمعیت گردد. اما باید به این مسئله توجه کرد که جوانان به اشتغال رسیده بیکار چندمشکل اساسی داشته و دارند. اول این که در دوران تحصیل چه در دوران دانش آموزی و چهدر دوران دانشگاه به آن ها آموزش داده نشده است که چگونه برای خود اشتغال زاییکنند در حالی که خصوصی سازی مستلزم ان است که ابتدا به ساکن اموزش های لازم برایاشتغال فردی داده شود و برای آن به اصطلاح فرهنگ سازی گردد. مسئله ای که شایدبتوان گفت تنها در دوران اول اصلاحات جناب «دکتر مظفر» وزیر آموزش و پرورش وقت باایجاد دروس پرورشی در دبیرستان ها اقداماتی را انجام داد که متاسفانه پس از ایشاندنبال نشد. از دیگر مشکلاتی که نسل جدید با آن دست و پنجه نرم می کند آن است کهدرست برای همین نسل آغاز دوران فرهنگی جدیدی بود که عمده این نسل کار کردن دردوران تعطیلی مدارس بنابه دلایلی سرباز می زدند. این امر نه تنها از سوی خود ایننسل در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی بلکه از سوی خانواده و جامعه نیز امری مثبتتلقی می گردید. این امر سبب شد تا فراگیری کار در محیط کار - که برای نسل های قبلموجب فراگیری فن و هنر و گاه کار و اشتغال اینده آنان را رقم می زد- دیگر نباشد.که این مسئله برای قشر متوسط جامعه که اکثریت جامعه را تشکیل می دادند و می دهندبیش از دیگران رویت شد. مسایلی از این دست، بسیارند که باعث شده است که نسل فعلیدستش جلوی دولت برای کار دولتی دراز باشد و از سوی دیگر دولت به سمت کوچک شدنافراطی پیش می رود.
اکنون دولتی بر سرکار آمده است که شعارش تدبیر و امید بود و با توجه به دوران تبلیغات این مسئله رابارها مطرح کرده بود. اما اکنون پس از گذشت 100 روزی که خودش قول داده بود تامشکلات را حل نمایند هنوز کاری از پیش نبرده است. جالب این است که جناب دکترروحانی که «سرهنگ نیستند و حقوق دان هستند» و از ابتدای انقلاب تا کنون در مسئولیتهای بالای کشوری همچون شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام، که تماممسایل و مشکلات کشور را بررسی می کنند وقتی به ریاست جمهوری رسیدند امیدی را در دلمردم این دیار رقم زدند. جناب دکتر روحانی باید توجه کنند که این امید نه برایآزادی های مسخره عده ای قلیل در شمال تهران بلکه امید برای حل مشکلات اقتصادی ومعیشتی و اشتغالی و ... در دل مردم شهرستان هاست. اگر پیش از رسیدن به ریاستجمهوری از این مشکلات خبر نداشتند که وااسفا که بالاترین مجامع کشور که باید مسایلو مشکلات کشور را حل کنند از مسایل و مشکلات چه از نظر قانونی و چه از نظر اجراییو هم درد مردم خبر ندارند. و اگر خبر داشتند مردم منتظر بودند که در گزارش 100روزه به جای این صحبت های صد من یک غاز که تقریبا همه مردم از آن خبر داشتند،حداقل به ارائه برنامه برای حل آنان بپردازد نه این که دوباره همچون دوران تبلیغاتریاست جمهوری به نقد دولت گذشته و ارائه گزارش از وضعیت فعلی و بدون هیچ برنامه ایبرای حل آنان اقدام نمایند.
لازم به ذکر استکه دولت باید بداند که اولین و مهمترین مسئله فعلی کشور مشکل اشتغال است نه هیچچیز دیگری. و تا این مشکل حل نگردد بقیه مشکلات هم حل نخواهد شد. نه فقر، نه فساد،نه فحشا، نه آزادی و ..... زیرا تا جوانان شغلی نداشته باشند، پولی هم بالتبعنخواهند داشت، و عدم وجود ان باعث وجود فسادها و خلاف هایی در جامعه خواهد خواهدشد که از جمله آن به تعویق افتادن ازدواج است که باعث وجود فسادهای گوناگون در سطحجامعه خواهد شد.
نکته دیگر این کهنسل جوان به اشتغال رسیده اکنون متولدین سال های 62 تا 72 را شامل می گردد و این امر کار دولت را بسیارسخت کرده است. و نکته دیگر قابل تامل هم آن که این جوانان عمدتاً تحصیلاتشانکارشناسی به بالاست.
هر چند از اواخردولت قبل فنی حرفه ای و آموزش های اشتغال زایی و خود اشتغالی اوج گرفت اما بنابهبسیاری از دلایلی از جمله چشم به کار دولتی داشتن، هزینه بالای این کلاس ها، عدمتوان مالی مناسب برای راه انداختن شغل مناسب، کاذب بودن بسیاری از موارد و ....باعث شده است تا بسیاری یا به این کلاس ها نروند یا آن که به اشتغال زایی بعد ازآن اقدام نکنند.
تمام این موارد درحالی است که نسل جوان با رقبای سرسختی هم روبروست که بازنشستگان و چند شغله ها ازآن جمله اند.
پیشنهادی که بهدولت و مجلس می گردد این است که در ابتدا به ساکن از بازنشستگان به هیچ وجهاستفاده نگردد و از مراتب مدیریتی و مشاوره ای را بر اساس سابقه و کیفیت کار رتبه بندی نمایند. و به جای بازنشستگان ازنیروهای آماده به کار جوان استفاده شود.
در مرحله بعدشاغلینی که چند شغله هستند به خصوص اگر مشاغل آزاد دارند را به همان کار آزاد ازدستگاه های دولتی اخراج نموده و به جای آنان از نیروهای جوان استفاده گردد تا آنجا که هیچ چند شغله ای در دستگاه های دولتی نباشد.
همچنین تا آن جاکه ممکن است از ورود بانوان جزء آنها که واقعاً محتاجند یا واقعاً به حضور آن هانیاز است آن هم صرفاً در جایگاه های زنانه استفاده نگردد.
این تنها برنامهکوتاه مدتی باشد که بتوان در مدت زمان کوتاه به مسئله اشتغال و فساد خاتمه داد. درادامه دولت بایستی برای نسل های اتی که اکنون در دانشگاه و مدارس سیر می کنندبتواند با آموزش های مناسب و راه گشا و کارامد از سویی و از سوی دیگر با ایجادزیرساخت های مناسب برای اشتغال آنان و کسانی که احیاناً در برنامه کوتاه مدتنتوانسته اند به کاری دست یابند بتوانند در آینده به کار مناسب و مورد علاقه خوددست یابند.
این برنامه ها میبایست به شکل برنامه های میان مدت و دراز مدت ادامه یابد.
اموزش و تربیتمهمترین و اصلی ترین راهکار کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدتی است که مجلس و دولتبایستی آن را برنامه ریزی نمایند.
نکته دیگری که در پایانلازم است یادآوری گردد آن است که نباید به بهانه خصوصی سازی سرمایه های دولتی راچونان دو دولت گذشته بر باد داد. بلکه باید با نگاه داشتن و افزودن سرمایه های ملیو دولتی کوشید و در کنار آن به بخش خصوصی اهمیت داد.
و نکته آخر این کهمی توان چونان دولت های دیگر، سرریز جمعیتی متخصص کشور را در کشورهای دیگر بهاشتغال واداشت که این امر به مناسبات دولت، به خصوص وزارت امور خارجه برمیگردد کهاین روزها، بیش از بقیه وزارت خانه ها فعال گشته است. این وزارت خانه می تواند باتعامل سازنده با کشورهای دیگر به خصوص کشورهای جهان سوم و در حال پیشرفت نه تنهابرای نیروهای جوان کشور کاریابی انجام دهد بلکه قدرت سیاسی و فرهنگی و اقتصادیجمهوری اسلامی را از این طریق بسیار بالا ببرد. البته باید توجه داشت که منظوراستعمار یا استمار و استثمار کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه نیست. بلکه منظورکمک کردن به آن ها برای پیشرفت کردن است. این که فرهنگ ها و تمدن ها با یکدیگر درحال نبرد فرهنگی و عقیدتی هستند نیز مسئله بسیار مهمی است که بایستی مورد نظر قراربگیرد.
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 583 تاريخ : پنجشنبه 28 آذر 1392 ساعت: 10:23
در پایان ذکر چند نکتهرا لازم می دانم که امیدوارم مسئولین به آن پاسخ دهند: چرا به جای این که جوانان حتیبه صورت پاره وقت و حق الزحمه ای به کار گرفته شوند از نیروهای بازنشسته استفاده میگردد؟ آیا نسل به اشتغال رسیده توانایی بر عهده گرفتن این مسئولیت ها را ندارد؟ ایندر حالی است که سازمان بسیج مستضعفین به پرورش نیروهای جوانی -دارای گرایشهای مختلففکری و سیاسی- برای پست های مدیریتی اقدام کرده است. چرا جوانان باید بیکار باشند وبازنشستگان همچنان سر کار؟ چرا تکلیف چند شغله ها مشخص نمی شود؟
انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 250 مورخ 19 اذر 92 - سایت خبری تحلیلی نوبت شما - سایت خبری تحلیلی حرف تو -نبض سحر - عصر کازرون - برق نیوز - سلام نو -خیبر آنلاین - اول نیوز - خبر پو - ثامن - بی باک - گلشن راز - پایگاه دانشجویان انقلابی -مناظره و گفتگو - عروج -خبرامروز -
بنده خدا شاید نمیدانست که شغل پسرش و هزاران نفر چونان فرزند خود را غصب کرده است. اگر او و سایر بازنشستگاندر خانه بنشینند آنقدر فضای کاری در مملکت خالی می گردد که دولت ها مجبور شوند از نیروهایجوان متخصص چونان فرزند او استفاده کنند.
در هفته گذشته،رسانه های کازرونی، خبری تحت عنوان «راه اندازی کلینیک دندان پزشکی فرهنگیان» رامنتشر کردند. در متن این خبر سخنی را از زبان مدیریت آموزش و پرورش کازورن میخوانیمکه انگاری با تمام افتخار آن را بیان می کند:«با کمبود نیروی انسانی در مقطع ابتداییمواجه بودیم، که با بکارگیری مجدد تعدادی از نیروهای بازنشسته توانستیم این کمبود راجبران کنیم.»
سئوال این جاست کهآیا این مقام مسئول از معضل اشتغال و بیکاری جونان در جامعه خبر ندارد؟ پس چگونه بهاین امر که بازنشستگان این اداره را به کار مجدد دعوت کرده است افتخار می کند و آنرا به این صورت بیان می دارد؟( البته صرفاً مقطع ابتدایی هم نبوده است.) آیا نسل جوانیکه وجود دارد از نظر علمی کمتر از نسل بازنشسته است؟
جناب آقای مسئول میتوانستند همچون سالیان گذشته این امر را با گرفتن نیروهای حق التدریس حل کنند. نیروهایجوانی که امروز همه شان دکترا، کارشناسی ارشد و کارشناسی دارند، در هر رشته ای که بخواهنددر این شهر به وفور یافت می شود. اما خب وقتی مسئولی این قدر نمی خواهد به فکر جواناندیارش باشد از دیگران چه انتظاری می رود؟ و یا این که نیروهای جوانی را که پرورش یافتههمین آموزش و پرورشند را در حدی نمی یابند که بتوانند نسل های بعدی را تربیت کنند؟
متاسفانه جامعه مابا این معضل شدید بیکاری روبروست.
آیا همین مقدار حقوقیکه می خواهند بدهند را نمی توانستند به یک جوان بدهند؟ و یا این که جوانان کلاً نبایستیاز این موهبت برخوردار گردند؟ یا این که در بین جوانان کسی که بتواند نسل آینده راتربیت کند یافت نمی گردد یعنی قحط الرجال است بین نسل جوان. که اگر این گونه باشهباید یقه همان معلمان را گرفت چرا که آنان خود عامل تربیت این نسل بودند و از سویدیگر باید فاتحه این جامعه را خواند. و باز می گردیم به گفتمان معلمی که پرچمی بوداز پرچم های انقلاب-مرحوم دکتر علی شریعتی- که: پدر مادر ما متهمیم!!!!
در همین چند روز اخیربرای چندصدمین بار در طول چند سال گذشته به اداره کل آموزش و پرورش استان مراجعه کردمو در قسمت استخدامی این اداره کل در مورد نحوه ورود به این ارگان جویا شدم. یکی ازکارمندان این بخش در جواب بنده میگوید که تنها راه ورود به این ارگان دانشگاه فرهنگیاناست و ادامه میدهد که ما 6 سال است که نیروی حق التدریس نمی گیریم.
حال چند سئوال پیشمی آید. اول این که آیا این معلمان بازنشسته به چه شکلی هم اکنون در حال تدریس می باشند؟آیا حق التدریس نیستند؟ (یعنی این که به ازای تدریس شان حقوق می گیریند) مسئله بعدیکه بخش استخدامی این اداره کل بیان می دارد این است که در سال گذشته ما تمام نیروهایحق التدریس را استخدام رسمی کرده ایم. پس چگونه می شود که امروز نیز دولت اعلام میدارد که نیروهای حق التدریس را استخدام رسمی می کنیم؟ پس معلوم می گردد که کسانی بهصورت حق التدریس در این اداره مشغول شده اند که البته معلوم نیست این افراد چگونه واردشده اند؟
اما مسئله اشتغال تنهابه آموزش و پرورش برنمی گردد. بلکه در سایر ارگان ها و ادارات هم متداول است.
بگزارید به درد بالاتریکه متاسفانه نمایندگان مجلس به آن دچار شده اند که یا از روی علم یا جهل نسبت به اطرافشان می باشد. و آن این که در طول یک هفته اخیر مسئله ای در مجلس مورد بحث قرار گرفتکه متاسفانه رای نیاورد. روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه 12 آذر ماه گزارش این طرحرا چنین می نویسد:«طرح دو فوریتی ممنوعیت بهکارگیری بازنشستگان در مشاغل اجرایی وستادی، در جلسه علنی دیروز مجلس شورای اسلامی مورد بحث قرار گرفت و در پی رد درخواستحذف دو فوریت آن، کلیات این طرح به تصویب نرسید. مخالفان، تصویب این طرح را موجب ایجاداختلال در روند کارهای دولتی دانستند و محمدباقر نوبخت معاون برنامهریزی و نظارت راهبردیرئیس جمهوری، اظهار داشت: نمایندگان فکر میکنند که دولت با استخدام نیروهای بازنشسته،میخواهد خود را از نعمت جوانان محروم کند که به هیچ وجه چنین نیست. وی افزود: مجموعنیروهای بازنشسته شاغل در دولت ۲۵ هزار نفرند، اما قرار نیست همه آنها بمانند، بلکهدر آینده نیروهای جوان جایگزین آنان خواهند شد.» سخنان دکتر لاریجانی-ریاست مجلس شورایاسلامی هم پس از رای گیری در خور توجه است که روزنامه اطلاعات روز سه شنبه 12 آذر آنرا چنین آورده است:«دولت، باید به دغدغههای نمایندگان توجه کند، زیرا دغدغه درستیاست، ولی احساس نمایندگان آن است که افرادی که از جریانهای مختلف در کشور حضور دارند،توان کافی برای کارکردن دارند، ولی به کار گرفته نمیشوند، زیرا سن وزیر بالاست و ازرفقای مسن استفاده میکند. وی افزود: به این دغدغه احترام بگذارید و این اشکال را رفعکنید، زیرا نمایندگان به خاطر شرایط کشور به این طرح رأی ندادند، ولی دغدغهشان شریفاست.»
متاسفانه در طول یکهفته اخیر بنده شخصاً چندین بار با تلفن همراه جناب دکتر محمدصادقی-نماینده مردم کازروندر مجلس شورای اسلامی- تماس گرفتم تا مسئله را پیگیری نمایم، اما موفق نشدم.
در پایان ذکر چند نکتهرا لازم می دانم که امیدوارم مسئولین به آن پاسخ دهند: چرا به جای این که جوانان حتیبه صورت پاره وقت و حق الزحمه ای به کار گرفته شوند از نیروهای بازنشسته استفاده میگردد؟ آیا نسل به اشتغال رسیده توانایی بر عهده گرفتن این مسئولیت ها را ندارد؟ ایندر حالی است که سازمان بسیج مستضعفین به پرورش نیروهای جوانی -دارای گرایشهای مختلففکری و سیاسی- برای پست های مدیریتی اقدام کرده است. چرا جوانان باید بیکار باشند وبازنشستگان همچنان سر کار؟ چرا تکلیف چند شغله ها مشخص نمی شود؟
انجمنی...
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 469 تاريخ : سه شنبه 19 آذر 1392 ساعت: 13:57
حضرت عباس مدد کن مدد
انتشار: شعر نو -
ای علمت را علم کفر نگون ساخته
دست تو دست ظلما را نگون ساخته
حضرت عباس مدد کن مدد
معنی ایمان بودن دین تو
معنی غیرت بود جان تو
حضرت عباس مدد کن مدد
معنی عشق است وفاداریت
معنی حر است سرافرازیت
حضرت عباس مدد کن مدد
مکتب تو مکتب آزادگی
مذهب تو مذهب استادگی
حضرت عباس مدد کن مدد
راه تو راهی واحد بود
راه تو حق است و حقیقت بود
حضرت عباس مدد کن مدد
بار گناهان که بسوزد مرا
تشنه شوم تشنه مشک تو را
حضرت عباس مدد کن مدد
خط امان نامه چو پاره کردی
قید ز پای همه پاره کردی
حضرت عباس مدد کن مدد
چشم منو دست سقای تو است
حاجت این جمع به سوی تو است
حضرت عباس مدد کن مدد
کوه به استادگی ات خم شده
آب به آب آوریت کم شده
حضرت عباس مدد کن مدد
پیرو خط امامت بُدی
از همه یاران تو برتر بُدی
حضرت عباس مدد کن مدد
مغز ادب را تو آورده ای
روح وفا را تو آورده ای
حضرت عباس مدد کن مدد
یا رب به حق دستان علمدار عباس که علمت را چونان عمش جعفر طیار بر دوش کشید. به حق لبان تشنه ساقی لب تشنگان اهل بیت سرور جوانان اهل بهشت حسین، به حق فرق شکافته از حقیقتش، به حق فضل و احسانش در راه تو تا آن جا که اباالفضل گردد. حاجات شیعیات را برآورده ساز.
اللهم ارزقنا توفیق الطاعه به مثابه عباس بن علی
و بعد المعصیه به مثابه عباس بن علی
و صدق النیه به مثابه عباس بن علی
و عرفنا الحرمه به مثابه عباس بن علی
و اکرمنا بالهدا و الاستقامه به مثابه عباس بن علی
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک به مثابه عباس بن علی
اللهم ارزقنا زیاره ولیک و جهاد فی سبیله و اطاعت امره به مثابه عباس بن علی
سروده شده در بیستم بهمن ماه 1385 شب تاسوعا
التماس دعا دارم از تمام کسانی که این را خوانده اند تا انشاالله خداوند تبارک و تعالی مشکلات همه و در سایه الطافش بنده حقیر را حل کند.
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 377 تاريخ : پنجشنبه 7 آذر 1392 ساعت: 22:34
روز دوم محرم
کربلا منتظر استاده براه
تا که فردا برسد حضرت ماه
انتشار: سایت ادبی شعر نو
برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 417 تاريخ : پنجشنبه 16 آبان 1392 ساعت: 22:1
محرم فرا رسید.
و امسال چه تقارنی پیداکرد. درست روزی به استقبال محرم رفتیم که 34 سال پیش، دانشجویانی از نسل پدرانماندرست محرم همان سال در اقدامی حسینی به استقبال کاروان محرم حسین رفتند. رفته بودهاند تا شعار خون بر شمشیر پیروز است را بر در لانه کرکسان روبه صفت مستکبر منشاثباتش را به رخ کشند. و آن را به اثبات رساندند. این بار با شعار های حسینی شاندرب خانه شیطان را فروریختند و اسناد نفاق افکنی از خانه فتنه بیرون آمد.
انتشار: نشریه تلنگر شماره 4 مورخ 13آبان 92-
و امسال چه تقارنی پیداکرد. درست روزی به استقبال محرم رفتیم که 34 سال پیش، دانشجویانی از نسل پدرانماندرست محرم همان سال در اقدامی حسینی به استقبال کاروان محرم حسین رفتند. رفته بودهاند تا شعار خون بر شمشیر پیروز است را بر در لانه کرکسان روبه صفت مستکبر منشاثباتش را به رخ کشند. و آن را به اثبات رساندند. این بار با شعار های حسینی شاندرب خانه شیطان را فروریختند و اسناد نفاق افکنی از خانه فتنه بیرون آمد.
این حرکت حسینی، شیاطینیزیدی زمانه شان را به مقابله طلبید و پدرانمان در قیامی حسینی به مقابلهبرخواستند تا دوباره اثبات کنند که خون بر شمشیر پیروز است.
سال ها گذشت. و نسلی پساز نسل دیگر آمد.
شاید بسیاری گمانداشتند که دیگر نسل برآمده از نسل قبل ندارد شریعت رضوی ها را، رجب بیگی ها را،پیرویان ها را و ... اما
گمان می شد که با گذشتانقلاب و جنگ، نسل هایی که انقلاب و جنگ را ندیده اند، حسین را فراموش کرده اند وخط حسین را.
فتنه افتاد یک یک اتفاق
رنج ها دیدیم در راهنفاق
شب ز مسجد بر سر چاهآمدیم
ز آن علی تا این علیراه آمدیم
حالا دهه هفتاد، دههدوم انقلاب رو به اتمام بود و نسل سوم، دانشجویانی بودند با عرصه هایی سراسرفتنه...
شیاطین نبرد فرهنگی رابه شدت دنبال می کردند... و جوانان نسل سوم ایستاده بر پیمانی که با معبود خویشبسته، راه حسین را دنبال می کردند.
یکی از این مجاهدانفرهنگی که چونان مولایش حسین، خونش را در پی امر به معروف و نهی از منکر، با زبانتشنه، هدیه داد به معبودش، شهیدی بود به نام هادی محبی. دانشجویی بسیجی که در میانشعله های چاقوهای مستانه ای رقص خون کرد و در نهایت با بریده شدن رگ گردنش، شربتشهادت را از دستان مولایش حسین نوشید.
ده سال بعد، دوبارهفتنه ای دیگر... و باز این بار نیز دانشگاه، دانشجو و جوانان مورد فتنه ای دیگر...فتنه ای پیچیده تر و سخت تر، این بار برای نسل چهارم انقلاب....
گمان می رفت که ایناندیگر حسینی نیستند.... اما حضور و ایستادگی جوانان در دفاع از خط حسین و انقلاب وامام، هرچند فتنه ای پیچیده بود، اما باز جوانانی بودند که با تیزبینی خود از بهدفاع پرداختند. کسانی چون شهید حسین غلام کبیری.
دانشگاه در طول 4 سالگذشته شهدایی بسیاری از استاد تا دانشجو برای حفظ استقلال، آزادی و جمهوری اسلامیشربت شهادت نوشیدند.
عده ای دیگر نیز دردفاع از آرمان ها دینی خویش، مورد حمله قرار گرفتند و به شدت مجروح شدند که شایدبتوان آخرین مورد آن را در اردیبهشت ماه امسال دانست. دو دانشجوی بسیجی دانشگاههای شیراز و آزاد اسلامی واحد شیراز که در پی امر به معروف و نهی از منکر موردحمله قرار گرفتند و شدت مجروح شدند.
در این یادداشت تنها بهمرور زندگی شهید هادی محبی خواهیم پرداخت:
در تاریخ ۲۳/۱/۱۳۵۴ در خانوادهایمؤمن و متعهد چشم به جهان گشود. او دوران کودکی را در شهر تهران و صدای هلهله و شادیکودکان زادگاهش سپری کرد، و در سن ۷ سالگی در جست و جوی علم به مدرسه رفت، عشق و علاقهاو به ایثارگران و شهداء کشور عزیزمان باعث شد خیلی زود در انجمن اسلامی مدرسهاش ثبتنام نماید. او پس از اخذ مدرک دیپلم حسابداری از هنرستان حمزه سیدالشهدا (ع) در دانشگاهپیام نور در رشته مدیریت پذیرفته شد. هادی از همان ابتدا به دنبال گمشدهای میگشت،تا جان بیتابش را آرام نماید. به همین علت گاهگاهی به مناطق جنوب میرفت. تا نشانهای او را به سر منزل مقصود برساند، وی مدتی بعد فرماندهی گروهان ۱۱۸ گردان عاشورا رابر عهده گرفت(۱) محبی بارها از خداوند متعال شهادت را آرزو نمود. سرانجام در روز دومماه مبارک رمضان درمیدان امام حسین (ع) تهران با ضربات چاقو به ناحیه گردن به شهادترسید.
وی مسئولیت تبلیغات و امورفرهنگی یکی از پایگاههایهای بسیج را بر عهده داشت، و مدت ۷سال در بسیج مسجد فعالیتنمود.
اخلاق و شخصیت شهید ؛ شورعاشقانه
هادی شور عاشقانه ای درسرداشت، همه کارهایش را برای رضای خدا انجام میداد، همیشه سعی داشت اخلاق اجتماعی وآداب اسلامی را بیاموزد و آنها را به طور کامل اجرا نماید. مسائل مربوط به حلال و حرامرا دقیقاً انجام میداد، قبل از صحبت در جمع اجازه میگرفت، دنیا را به حال خود رهاکرده بود، تنها جائی که آرام میگرفت، پایگاه بسیج بود، حتی به دلیل شرکت در مانوربسیج در مراسم عروسی برادرش شرکت نکرد. سیرت زیبا و مهربانی بیحدش باعث شده بود،که همه اعضای خانواده او را الگوی خود نمودند. مدام در مورد مسئله حجاب تذکر میداد،اغلب برای خانواده در روزهای مخصوص مانند روز پدر یا مادر کتب مذهبی و … می گرفت.
هادی دوست داشت سرباز صاحبالزمان(عج) گردد، و اولین قدم را برداشت؛ آمر به معروف و نهی از منکر در ماه مبارک رمضانرهسپار نور شد.
ماجرای شهادت
روز دوم ماه رمضان بود،هادی برای اقامه نماز به مسجد رفت، خسته به نظر میرسید، دو ماه تمام روزه بود به نزدیکمغازه رسید. شلوغی جمعیت را کنار زد، مقابل مغازهاش پسری ایستاده بود و فریاد میکشید،نگاهی به او انداخت، پسر دو ساعتی قبل از بازداشتگاه آزاد شده بود، حال عادی نداشت،هادی وارد مغازه شد، پسر نعره کشید:«بیا بیرون» محبی آرام به خیابان رفت تا بلکه باصحبت او را آرام نماید، در همین لحظه چاقویی به دستش خورد، خون لباسش را سرخ نمود.پسر چاقو را به گلوی هادی چسباند و در یک لحظه پیکر خونین سرباز سید علی بر زمین افتاد،با مشاهده این صحنه مردی به خیابان دوید با آهن به کمر پسر زد، او را به زمین انداختپسر چاقو را به طرف او گرفت، اما دسته چاقو شکست، دو روز بعد هادی در میان بغضهایشکسته بسیجیان و نگاه غمگین پدر به خاک سپرده شد، جمعیت زیادی کنار مزار او جمع شدهبودند، اما خاک هنوز به آب آغشته نشده بود تا روی جسد را بپوشاند. مردم زیارت عاشورارا قرائت کردند، دوباره تلقین خوانده شد، قبر را پوشاندند. بسیجی ها به سختی از کنارمزار برخاستند، چند لحظه بعد بار دیگر خود را به او رساندند. اما هیچکس نمی دانستکه هادی دوست داشت اینگونه به خاک سپرده شود.(۱) هادی شقایق پرپر باغ معرفت اسلام بوداو دوست داشت جوانان میهنش چون سروی آزاد باشند. اما تهاجم فرهنگی قامت رشیدش را بهخون پاک خضاب کرد.
هادی در وصیتنامهاش نوشتهبود، برای من دوباره تلقین بخوانید، هفت مرتبه کنار مزار بیائید، من از تاریکی قبرمیترسم کمی کنارم بنشینید. دوست دارم اینگونه به خاک سپرده شوم.
خانواده شهید و ادامه راهش: بخشش
دادگاه حکم را صادر نمود،قتل عمد قصاص دارد، پسرک را به میدان امام حسین (ع) بردند، حکم قرائت شد، پدر هادیدر ماشین نشسته بود، موج جمعیت در انتظار اجرای حکم بودند. ناگهان مرد از ماشین خارجشد، مقابل مأموران ایستاد و فریاد زد:«بخشیدم، بخشیدم» لذتی که در عفو هست در انتقامنیست. نوای شادی در میان مردم پیچید. اشک از چشمان پسرک جاری شد. ماه رمضان بود،وماه کرامت و بزرگواری امیرالمؤمنین (ع) فاتح خیبر، باید میبخشید، او شیعه علی (ع)بود، پدر شهید چند روز قبل به احترام شب های قدر اجرای حکم را به تعویق انداخته بود.اما این بار صورت پسر نوجوان را بوسید و او را به خدا سپرد
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 455 تاريخ : دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت: 22:29
تا از برای خویش بسازم دین نو به نو
این فرق بین منو منکر علی
من زاده مشی امامتمو او نو به نو
من راهی ولایت امامتمو او نو به نو
انتشار: سایت ادبی شعر نو
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 349 تاريخ : جمعه آبان 1392 ساعت: 18:13
علامه جلال الدین محمد دوانی صدیقی، در دوران عمر خود، و حتی پس از ممات خود، جنجال علمی بزرگی را برانگیخته است.
“علامه جلال الدین محمد دوانی صدیقی، در دوران عمر خود، و حتی پس از ممات خود، جنجال علمی بزرگی را برانگیخته است.”
“او در منطق و فلسفه و ریاضیات صاحب نظر بوده است، برخی از آرا و افکار او عنوز در کتب فلسفه مطرح است.”
در میان مردم عادی، مسلمان شدن و تشیع ایرانیان را به همان دوران صدر اسلام و حمله عرب به ایران می دانند. چیزی که با یک پژوهش ساده بطلان آن مشخص می گردد.
اما اسلام آوردن ایرانیان و به خصوص مردم فارس به چه زمانی باز می گردد؟
علامه شهید آیت الله شیخ مرتضی مطهری، در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران به این سئوالات جواب داده است. مرحوم دکتر علی شریعتی نیز در چند کتاب خود از جمله “تشیع علوی و تشیع صفوی” جواب برخی سئوالات را در زمینه چگونگی اسلام آوردن و تشیع ایرانیان پرداخته است. دکتر عبدالحسین زرین کوب نیز محقق دیگری است که در دو کتاب “دو قرن سکوت” و کارنامه اسلام” به این موضوع پرداخته است. البته در میان محققان و پژوهشگران معاصر، کسانی چون سید حسن تقی زاده، سید احمد کسروی و محمدعلی فروغی نیز به اظهار نظرهایی پرداخته اند که بیش از آن که جنبه تحقیقی در باب تاریخ اسلام آوردن ایرانیان باشد به ارائه دیدگاه شخصی خود علیه اسلام و تشیع پرداخته اند.
با مطالعه تاریخ ایران، به این نتیجه خواهد رسید که مردم ایران و به خصوص دیار فارس، به زور شمشیر عرب اسلام را نپذیرفتند. بلکه عرب تنها با تیغش توانست خاک ایران را مورد تاخت و تاز خود قرار دهد.
شاید بپرسید چرا می گویم حمله عرب و نه اسلام. و یا این که می گویم تاخت و تاز عرب در ایران. جواب خیلی ساده است. عمده کسانی که در فتح ایران دست داشتند، اعراب بادیه نشینی بودند که بعضاً چیزی از اسلام نمی دانستند و با فتح مکه، روسای قبایل به صورت لسانی اعلام اسلام کردند. در روایات داریم که در این مدت کم یعنی از فتح مکه تا رحلت پیامبر(ص) تعداد زیادی از اعراب که برخی تا دیروز حتی علیه اسلام هم شمشیر شده بودند به بهانه ای نظیر ترس، و یا عقب ماندن از قافله اسلام، به سرعت اسلام را پذیرفتند بدون ان که اسلام در وجودشان ریشه ای داشته باشد. به عنوان مثال می خوانیم که فلان قبیله برای آوردن اسلام به حضور پیامبر رسیدند. پس از ادای شهادتین، وقتی پیامبر احکام اسلام را برایشان بیان می کرد به پیامبر گفتند ما که اسلام اوردیم بس است دیگر. مسلمانیم خب. ولی نماز نمی خوانیم، روزه نمی گیریم، زکات نمی دهیم و …. بسیاری از آن ها حتی شهادتین را هم نگفته بودند بلکه رئیس قبیله به جای آن ها گفته بود و آنان خود خبر نداشتند.
حکومت ساسانیان، در اولین ضربه سپاه سعد بن ابی وقاص از هم پاشید و شاه خوشگذران، با تدارک کاروان تجملاتی خود از مدائن گریخت. این شد که اعراب به سرعت وارد خاک ایران شدند. مقاومت های مردمی در برابر سپاه عرب از همان آغاز شروع شد. مقاومت هایی که از بعد نظامی تا فرهنگی و سیاسی گسترده شده بود. ایرانیان بر خلاف ملل دیگر، نه زبان خود، نه لباس خود و نه حتی فرهنگشان را تغییر ندادند. شهید مطهری در باب شکست ایرانیان از اعراب در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، ایمان برخی از اعراب و استدلال های عقیدتی برخی از بزرگان اسلام در مواجهه با سپاهیان اسلام را تنها دلیل شکست ایرانیان نمی داند و در قسمتی با عنوان ” شکست ایرانیان از مسلمانان” چنین می نویسد: “اینها همه درست، ولی تنها قدرت روحی و ایمانی آنان کافی نبود که چنین فتوحاتی نصیب آن ها شود. هر چه باشد محال است جمعیت کمی آن هم با آن شرایطی که گفتیم (آشنا نبودن عرب با مسایل نظامی و ….) بتواند با حکومتی همچون حکومت ساسانی مقابله کند و آن را به طور کلی محو و نابود سازد.(اشاره به حادثه کربلا) جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴۰میلیون نفر تخمین زده اند(تخمین از سعید نفیسی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران) که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و حال آن که تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند….”
دو قرن استیلای مستقیم عرب، تمام شد در حالی که اکثریت مردم ایران اسلام را نپذیرفته بودند.۱
پس از پایان استیلای عرب بر ایران، و آغاز حکومت های ایرانی در مناطق مختلف، این ایرانیان بودند که با روحیه آزادگی خویش، حالا به تحقیق در مورد اسلام می پرداختند و کم کم اسلام آوردند. تا آن که “در اواخر قرن چهارم که فرهنگ اسلامی انتشار تمام یافت و مدارس در نقاط مختلف تاسیس شد و دیانت اسلام بر سایر ادیان غالب آمد و مقاومت زرتشتیان در همه بلاد ایران با شکست قطعی و نهایی مواجه گردید….هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافت.”(خدمات متقابل اسلام و ایران-نفوذ آرام و تدریجی)
بر خلاف آن چه مشهور است، مردم ایران، ابتدا گرایش عقیدتی اهل سنت و اهل تصوف را پذیرفتند و بزرگانی از این دو مذهب اسلام را پرورش دادند که برخی از آنان جزو ائمه اهل سنت و اهل تصوف به شمار می آیند.کسانی چون ابوحنیفه بزرگترین مفتی اهل سنت، امام محمد بن اسماعیل بخاری بزرگترین محدث اهل سنت، زمخشری از بزرگترین مفسرین اهل سنت، شیخ ابواسحق کازرونی از اقاطب بزرگ اهل تصوف و …. همگی ایرانی بودند.
تشیع ایرانیان
با مسلمان شدن ایرانیان، تا اواسط قرن چهارم، شیعه شدن تدریجی ایرانیان آغاز می گردد.
این شیعه شدن، به چند علت می تواند باشد؛ یکی برخورد عمله عمری و اموی با مردم ایران، که به ترور جناب عمر بن خطاب خلیفه دوم توسط یک ایرانی انجامید و این شاید آغاز درگیری ایرانیان بود. دوم روحیه عدالت طلبانه و آزادگی مردم ایران، که وقتی با تشیع روبرو شدند ، به خصوص روحیه آزادگی و عدالت طلبی امام علی و امام حسین و یاران ائمه شیعه، که برای در امان ماندن به ایران می آمدند. که مهمترین عامل آن را می توان در سفر تبعیدی و تحمیلی امام رضا به ایران و برخوردهایش با مردم، متانتش، منطقش، علمش و …. دید. سوم این که مردم ایران از قبل از ورود اسلام، حقیقت را در خاندان یک فرد می دیدند و وقتی اسلام را پذیرفتند برای پیدا نمودن حقیقت اسلام به سوی خاندان پیامبر رجوع نمودند. و ….. تمام این ها را در یک کفه ترازو بگذارید و این که اسلام شعار عدل، برابری و مساوات می دهد از سویی و روحیه تعصبات عربی و حس ملی گرایانه و قومیتی عرب که در میان خلفا و پیروانشان موج می زد از سوی دیگر و عدم نگرش قومیتی از سوی اهل بیت، باعث شد تا ایرانیان به سوی مذهب تشیع گرایش پیدا کنند. اما این نکته را نباید فراموش کرد که شیعه شدن مردم ایران از قرن چهار اندک اندک شروع می شود و تا آغاز صفویه تقریبا نیمی از مردم ایران زمین به تشیع گرایش پیدا کردند. این گرایش به تشیع با ظهور خاندان صفوی سرعت یافت و تا زمان شاه عباس یعنی سومین شاه صفوی، اکثریت مردم ایران زمین به تشیع گرائیدند.
تشیع مردم فارس
مردم دیار فارس، در حمله اعراب نیز توانستند کمترین ضربات را متحمل گردند و جزو آخرین مردمی بودند که به اسلام گرویدند. تشیع فارس اما شاید زودتر از بقیه نقاط ایران زمین بود. البته مردم شمال ایران در زمان آل بویه به تشیع گرایش پیدا کرده بودند.
علامه جلال الدین محمد دوانی صدیقی، پایه گذار تشیع در فارس
در قرن هشتم هجری، مردی از فارس بلند شد که خیلی زود گوی علم و دانش را از سایرین ربود. او کسی بود به نام جلال الدین محمد دوانی، از اهالی روستای دوان قصبه کازرون. او را از فرزندان محمد بن ابابکر صدیق(فرزند خلیفه اول و حاکم مصر در دوران خلافت امام علی که توسط عمروعاص به شهادت رسید. نقل از امام رضاست که شیعیان امیرالمومنین را ۵نفر می دانند: سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و محمد بن ابابکر صدیق)
در حالی که ایران مورد هجوم مغول قرار گرفته بود، فارس از حملات آن ها در امان بود. در همین دوران جلال الدین محمد دوانی در خانواده علامه سعد الدین اسعد دوانی که از شاگردان محقق شریف جرجانی، دیده به جهان گشود.
جلال الدین، به سرعت مراتب علمی را طی نمود و در شیراز سکنی گرفت. بر کرسی تدریس علم نشست و شاگردان زیادی را تربیت نمود.
همزمان با او، سید الحکماء محمد بن ابراهیم حسینی دشتکی شیرازی معروف به صدرالدین دشتکی در شیراز سکنی داشت.
در این زمان شیراز پایگاه علم و ادب دنیا گشته بود. زیرا اروپا در جهل دوران قرون وسطی می سوخت و شرق در آتش جنگ افروزی ها و قدرت طلبی ها و زیاده خواهی های سلاطین مغول و ترک و تاتار.
و در شیراز هم تنها این بزرگ مرد عرصه علم و ادب، شمع شبستان علم بودند و عالم پروری می کردند.
اختلافات فکری این دو، به مناظرات بسیاری انجامید. از این زمان تا دوران شاه عباس صفوی، که حدود یکی دوقرن فاصله است، تمام علما علمشان را از یکی از این دو تن می گرفتند و پیرو یکی از این دو تن بودند. و شیراز هم پایگاه علم و ادب و هنر ایران. ملا صدرا نیز از جمله کسانی بود که دانش هر دو را مطالعه کرده و نظرات و انتقادات و شرح ها بر نظرات این دو را کامل خوانده بود و اساس نظریات خود را بر اساس نقد و شرح نظرات این دو بزرگوار عنوان می کند. هرچند ملاصداری شیرازی که به چند واسطه جزو شاگردان شاگردان این دو هست، خود از نظریه پردازان بزرگ فلسفه به شمار می آید و پایه گذار فلسفه و حکمت صدرایی است.
“علامه جلال الدین محمد دوانی صدیقی، در دوران عمر خود، و حتی پس از ممات خود، جنجال علمی بزرگی را برانگیخته است.”
“او در منطق و فلسفه و ریاضیات صاحب نظر بوده است، برخی از آرا و افکار او عنوز در کتب فلسفه مطرح است.”
علامه دوانی در سال ۸۳۰ متولد شد و در سال ۹۰۳ یا ۹۰۸ در دوان درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
جلال الدین پیرو مذهب شافعی و از نظر اصول عقاید، اشعری بود. ولی کم کم به مذهب شیعه اثنی عشری گروید، رسالۀ نورالهدایه دلیلی بر این مدعاست.
همانگونه که خواجه نصیرالدین طوسی علوم عقلی و فلسفی را در دورة مغول احیاء نمود، دوانی نیز آن را در دوره تیموری احیاء کرد. د
وانی با شرح خود بر هیاکل النور سهروردی، رونقی دوباره به حکمت اشراق بخشید. ملاصدرا در آثار خود -از جمله اسفار- بارها از او با تجلیل یاد نمودهاست. (شرح رباعیات فلسفی و عرفانی علامه محقق جلال الدین دوانی، تصحیح: مهدی دهباشی)
علامه دوانی، علوم مقدماتی را نزد پدرش در زادگاهش آموخت و بعد به علوم متداول و معمول زمان (فلسفه، کلام و منطق و دیگر فنون عقلی) روی آورد و اوایل جوانی به جهت هوش و استعداد زیادش به تحقیقات و مطالعات گسترده در این علوم پرداخت تا اینکه در این رشته ها مشهور شد. او برای مطالعاتش بالای کوهی بلند و سر به فلک کشیده و مشرف به دشت ارژن و دریاچه پریشان را انتخاب کرد جائی که دورنمایی بسیار زیبا و دلپذیر داشت. او همانجا در تنهایی به خواندن و از برکردن و یادگیری و تحقیقات پرداخت. هم اکنون آنجا به غار مولی جلال مشهور است. مدتی بعد برای تکمیل علوم به دارالعلم شیراز آمد و در رشته های مختلف فلسفه، ریاضی، کلام و منطق از محضر حکما و دانشمندان استفاده نمود و حکمت و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و ادبیات عرب و عجم را یاد گرفت و بعد به تدریس مشغول شد.
مجلس درس او، چون افکار و ابتکارات جدید و دلپذیری داشت خیلی زود خواستاران زیادی پیدا کرد و از همه جا، طالب علم و دانشجو به محضرش آمدند و کم کم به واسطه همین علوم گوناگون و افکارش، آوازه او در همه جا پیچید و مشهورشد. در زمان حکومت امیر حسن بیک و یعقوب میرزا (بایندری) بسیاری از بزرگان، علما و فضلا از تمام نقاط جهان، از روم، آذربایجان، بغداد و کرمان و طبرستان و خراسان به شیراز آمدند و در مجالس درسی او شرکت کردند. او هر روز هفته را به تدریس یک علم اختصاص داد. یک روز تفسیر قرآن، یک روز فقه، یک روز اصول و یک روز حکمت و فلسفه و از این قبیل. اگر چه توجه او به تدریس و شرح و تحقیق و تالیف و تصنیف علوم عقلی و ریاضی بود. علامه دوانی در دوران زندگیش زمان حکومت سلطان یعقوب بایندری مورد احترام سلطان بود و به تبریز دعوت شد و آنجا به سمت قاضی فارس انتخاب و تا آخر عمر در این منصب باقی بود. گذشته از این سلاطین و حکام آن روز ایران، سلطان ابوسعید گورکانی و بایسنقر و سلطان بایزید عثمانی و سلطان مراد او را می شناختند و با او مکاتبه داشته و به او احترام زیاد می گذاشتند. او در برگشت به شیراز از صبح تا ظهر در مدرسه «دارالایتام» مشغول تدریس بود و از ظهر به بعد به قضاوت می نشست.
جایگاه علمی علامه:
در مقام و جایگاه علمی اش باید بدانیم که از زمان او با زمان “صدرالمتالهین شیرازی” حدود ۱۵۰ مدار درس و بحث های عقلی براساس افکار او استوار بوده است و باید گفت تنها کسی که می توانست با او برابری کند حکیم مشهور “سید صدرالدین دشتکی شیرازی” معروف به “سید سند” بود که قبل از جلال الدین، حوزه درس و بحث و شاگردان زیادی داشت ولی با روی کار آمدن او، بطرز قابل توجهی حوزه درسی و موقعیت سید صدرالدین از رونق افتاد.
اعتقادات مذهبی:
در زمانی که اکثر اهالی ایران مخصوصا مردم فارس پیرو مذهب تسنن بودند جلال الدین نیز در یک خانواده مشهور سنی شافعی بدنیا آمد بخصوص که از اولاد خلیفه اول عامه (ابوبکر بن ابی قحافه) بود و همانطور که از تالیفاتش مشخص است مثل عموم مردم فارس، پیرو مذهب شافعی و از نظر اصول عقاید، اشعری بوده است. ولی کم کم به مذهب شیعه اثنی عشری گروید، لیکن به علت موقعیت اجتماعی و نفوذی که در میان مردم ایران که آن زمان اغلب سنی مذهب بودند، داشت عقیده اش را نتوانست اظهار کند. از آنجائی که در اواخر عمر، کتابی فارسی بنام «نورالهدایه فی اثبات الامامه» نوشت و به دلیل بعضی دیگر از تالیفاتش علمای بزرگی چون علامه بحرالعلوم و دیگران، بی چون و چرا، آن را دلیل بر تشیع او می دانند.
پس از اظهار تشیع از سوی علامه، بسیاری از مردم فارس که او را امام خویش می دانستند، به او اقتدا کرده، شیعه شدند. برخی نیز با مطالعه کتاب نور الهدایه فی اثبات الامامه به تشیع گرایش پیدا کرده و شیعه شدند.
در واقع می توان او را پایه گذار تشیع در فارس نامید.
شاگردان:
۱- جمال الدین محمود، از حکمای نامدار بزرگترین شاگرد اوست.
۲- کمال الدین حسین میبدی یزدی
۳- شمس الدین محمد خفری
۴- جمال الدین محمد استرآبادی
۵- شیخ منصور باغنوی شیرازی
۶- کمال الدین حسین لاری
۷- مقدس اردبیلی
۸- مولانا عبدالله یزدی
۹- مولانا عبدالله شوشتری و…. .
تالیفات:
جلال الدین بیشتر از ۶۰ کتاب در علوم مختلف عقلی و نقلی نوشته که به تصدیق دانشمندان اهل فن، آثار او، دلیل بر احاطه او بر علوم اسلامی متداول آن زمان است:
تفسیر قرآن، ۷ کتاب
فلسفه و کلام، ۲۴ کتاب
منطق، ۷ کتاب
فقه و اصول و حدیث، ۸ کتاب
هیئت و هندسه و ریاضی، ۵ کتاب
اخلاق و ادبیات فارسی و علوم غریبه، ۷کتاب و چندین اثر دیگر. از این کتب، کتابهای شرح عقائد عضدی، اثبات واجب قدیم، خلق افعال، نورالهدایه، عرض لشگر، شرح یکی از غزل های حافظ، در ترکیه، هندوستان، ایران، عراق به چاپ رسیده است.
حیات سیاسی علمی دوانی
جلال الدین در جوانی وارد سیاست شد و چندی به وزارت یوسف قراقویونلو که از جانب پدرش جهانشاه فرمانروای آذربایجان، حکمران شیراز شده بود، رسید; ولی پس از مدتی استعفا کرد و به ادامه تدریس مشغول شد. بسیاری از سلاطین زمان دوانی، او را به قلمرو خویش دعوت می نمودند و ملاجلال نیز در برخی موارد دعوت آنان را اجابت کرده و در مورد برخی دیگر، به ارسال نامه های علمی و اخلاقی اکتفا می کرد. بنابراین در طول عمر خویش; بویژه در ایام دولت اوزون حسن بیک و یعقوب میرزا، به مسافرتهایی دست زد و با سلاطین و علمای سایر مناطق و کشورها نیز تماس داشت. وی به تبریز و گیلان و کاشان و عراق عرب و لار و بندر جرون و هندوستان مسافرت کرد. در یکی از مسافرتها به دعوت سلطان یعقوب آق قویونلو – که بر عراق و فارس و آذربایجان و کرمان سلطنت می کرد – به دارالسلطنه تبریز رفت و از جانب وی قاضی القضات فارس گردید.
ملاجلال مانند بسیاری از بزرگان اهل سنت، به اهل بیت پیامبر(ع) علاقه مخصوصی داشت و به همین علت به نجف اشرف مشرف گردید و در مدح حضرت امیر(ع) اشعاری سرود مانند این شعر:
آن چهار خلیفه ای که دیدی همه نغز
بشنو سخنی لطیف و شیرین و ملغز
بادام خلافت ز پی گردش حق
افکنده سه پوست تا برون آید مغز
وی امرا و سلاطین زیادی را دید و دائما به دربار آنان رفت و آمد و یا مکاتبه داشت و کتابها و نامه های فراوانی برای آنان نوشت.
ذکر برخی از این نامه ها ما را در درک زمانه و در نتیجه اندیشه ملاجلال یاری خواهد کرد. سلطان بایزید عثمانی از سلاطینی است که معاصر ملاجلال بود و علاقه وافری به او نشان می داد. ملاجلال نیز با وی مکاتبه داشت و کتابهایی به نام او نوشته و به سویش ارسال داشت; مثل «اثبات الواجب قدیم » که در هرات تحریر شده است.
سلطان ابوسعید گورکانی (تیموری) نیز از پادشاهان معاصر جلال الدین می باشد. وی از نوادگان تیمور گورکانی است که در ۸۵۵ با نوه شاهرخ میرزا جنگید و شهرهای ماوراءالنهر را تصرف نمود. وی با میرزا سنجر، نواده امیرتیمور هم به جنگ پرداخت و او را شکست داد و بعد از چند جنگ در سال ۸۷۳، پس از هشت سال سلطنت به قتل رسید. احتمالا در زمانی که ابوسعید در فارس بوده، با جلال ملاقات کرده و جلال نیز با او رابطه خوبی داشت و به دلیل همین رابطه بود که پس از مرگ او، بسیار اندوهگین شد.
سلطان دیگری که به دیدار ملا جلال نائل آمده است، سلطان محمود کجراتی از نوادگان امیرتیمور است که در هندوستان سلطنت می کرد و احتمالا سفر ملاجلال به هندوستان نیز به دعوت او بوده است. وی کتاب «انموذج العلوم » و رساله «تحقیق در عدالت » را به نام او نوشته است.
علاوه بر سلاطین گورکانی، پادشاهان بایندری (آق قویونلو) نیز معاصر وی بوده اند; مثل امیر اوزون حسن که به شیخ صفی الدین اردبیلی ارادت فراوان داشت و در سال ۸۸۲ درگذشت.
همینطور سلطان خلیل آق قویونلو (بایندری) که در زمان پدرش حسن بیک، حاکم فارس بوده و احتمالا ملاجلال دوانی در همانجا کتاب «لوامع الاشراق » را به نام او و پدرش تدوین نموده است. سلطان خلیل، پس از مرگ پدرش، در آذربایجان بر تخت سلطنت نشست; ولی به دلیل بخل و خستی که داشت، اطرافیانش او را رها کرده و به دور برادر او، یعقوب میرزا گرد آمدند.
در زمان یعقوب میرزا، مراکز علمی شیراز و تبریز توسعه یافت و به دلیل روابط خوب و شناختی که نسبت به ملاجلال داشت، منصب قاضی القضاتی فارس را به او سپرد. یعقوب میرزا نیز پس از مدتی بر سلطان حیدر، شوهر خواهرش، خشم کرد و در سال ۸۹۳ او را کشت و سه پسر او را در فارس به زندان انداخت و سرانجام در سال ۸۹۶ پس از۱۳ سال سلطنت وفات یافت.
یکی دیگر از سلاطین ترکمان آق قویونلوی معاصر ملاجلال، سلطان بایسنقر بایندری است که پس از مرگ پدرش سلطان یعقوب، برادر خود را کشت و در تبریز بر تخت نشست. وی در جنگ با رستم میرزا شکست خورد و به «شروان شاه »، دایی خود، پناه برد. رستم میرزا نیز فرزندان سلطان حیدر از جمله شاه اسماعیل صفوی را از زندان نجات داد. سلطان علی، فرزند ارشد سلطان حیدر صفوی، شروان شاه را شکست داده و بایسنقر را کشت و بدین ترتیب تمام ملکت به تصرف رستم میرزا درآمد. رستم میرزا از بیم اینکه مبادا مردم گرد اولاد حید میرزا صفوی را بگیرند، سلطان علی را در سال ۹۰۰ هجری قمری به قتل رساند تا اینکه خود در سال ۹۰۳ در جنگی کشته شد. ملاجلال در زمان بایسنقر و سلطان رستم همچنان در شیراز مشغول تدریس بود و چون پس از قتل رستم میرزا، اوضاع ایران بخصوص منطقه فارس و شیراز آشفته گردید، لذا اواخر عمر خود را با مشکلات زیادی گذراند.
پس از قتل رستم میرزا به دست احمد بیک، خود احمد بیک در تبریز تاج گذاری کرد; ولی در جنگی با قاسم بیک حاکم فارس در سال ۹۰۳ کشته شد و بعد از آن روز به روز بر انحطاط دولت آق قویونلو افزوده می شد. لذا در سه گروه انشعاب یافته و هر گروه، یکی را به پادشاهی برگزیدند; ضمن اینکه همواره با هم نزاع داشتند.
خلاصه در این زمان، ویرانی و قحطی و طاعون و وبا در همه جا شیوع یافت و بسیاری را به هلاکت رساند. در این دوران، جلال الدین به لار و بندر جرون رفت و تا مدتی از شیراز دور ماند و هنگامی که به شیراز بازگشت، اوضاع این شهر را آشفته تر از سایر مناطق دید; به همین جهت راه کازرون و دوان را در پیش گرفت. در حومه کازرون، به خیمه و خرگاه سلطان «ابوالفتح بایندری » حاکم کرمان که دو ماه قبل منطقه فارس را فتح کرده بود، وارد شد و مورد استقبال قرار گرفت. اما پس ازسه روز بر اثر بیماری رخت از جهان بربست و جسد او را به دوان انتقال داده و در آنجا دفن نمودند. سلطان ابوالفتح نیز در همان سال(۹۰۸) از دنیا رفت. وی آخرین پادشاهی بود که ملاجلال را درک کرد.
ویژگیهای کلی اندیشه
در یک نگاه کلی و برای ورود بهتر در آثار و تالیفات دوانی، باید گفت که پیش از خواجه نصیر، نسبت به فلسفه و فلاسفه شدت عمل زیادی وجود داشت; ولی آمیزش فلسفه و کلام در آثار خواجه باعث شد که از شدت سختگیریها و شکنجه ها نسبت به فلاسفه کم شود. فلاسفه هم به تبع خواجه، راه اعتدال و احترام به شرع را در پیش گرفتند و بدین گونه فصل تازه ای در تاریخ فلسفه باز شد. از آن پس، تا مدتی به این دلیل که فلسفه جزء علوم اسلامی به شمار می آمد و در عرض یکدیگرند تدریس می شدند، حکیم صاحب مکتبی ظهور نکرد; تا آنکه در قرن هشتم هجری ملاجلال فلسفه و حکمت را رونق بخشید. بعد از او نیز، مرحوم میرداماد و ملاصدرا از بزرگان فلسفه محسوب می شوند; اما بعد از آنها به علت رونق یافتن علوم اسلامی و رسوخ اخباری گری در آن، دوباره فلسفه متروک شد تا زمان ملا هادی سبزواری.
در رابطه با اندیشه سیاسی، توجه به این مساله ضروری است که اگرچه پس از حمله مغول، یاسای چنگیزی در سرزمینهایی که مغلوب مغولان بودند، دستور العمل حکومتی بود; اما متفکران بزرگی همچون خواجه نصیر طوسی، خواجه رشید الدین فضل الله و علامه حلی رایت علم و اندیشه سیاسی را همواره برافراشته نگاه داشتند و علاوه بر طرح مباحث سیاسی در کتب فلسفی و کلامی و فقهی، اندیشه عرفانی نیز مجالی برای نظریه پردازی یافت و عقل و نقل محض را به زینت شهود و زینت حضور بیاراست. شهودی که بر خلاف اندیشمندان ابتدای این راه، غالبا در برابر عقل و نقل نبود; بلکه ملهم و معاضد آنها محسوب می شد، به طوری که فقهایی عارف و فلیسوفانی فقیه ظاهر شدند که تمامی جنبه های متون دینی و نهاد انسانی دانایی را در یک جا متحد یافتند.
جلال الدین دوانی از بارزترین نمونه های این جریان است که از نگاهی اشراقی برای هر یک از روشها و نگرشهای عقلانی و وحیانی از یک طرف و اخلاق و سیاست و دیانت از طرف دیگر، جایگاه خاص و مناسبی باز نمود تا تمامی تعارضات ظاهری، به یکباره از میان برود.
جایگاه علمی دوانی، زمانی بهتر تبیین می شود که شمه ای از وضعیت اندیشمندان معاصر او از نظر گذرانده شود; مثل عبدالرحمن جامی که معاصر سلطان ابوسعید گورکانی و مورد احترام او و از مقربان دولت سلطان «حسین بایقرا» و وزیرش «امیر علیشیر» بود و با دوانی نیز دوستی داشت.
ملاحسین کاشفی نیز که در هرات می زیست و با امیر علیشیر وزیر، دوستی داشت و همیشه ملازم او بود، از متفکران معاصر دوانی بود.
اما میرصدرالدین دشتکی (۸۲۸ -۹۰۳)، از اندیشمندانی بود که همواره با دوانی – حضورا و غیابا – بحث و مناظره داشتند و مناظرات این دو مورد توجه بسیار بود و هر حاکمی که به شیراز می آمد، آن دو را برای مناظره دعوت می نمود. میرصدرالدین، امیر غیاث الدین منصور، فرزند صدرالدین که کتاب اخلاق منصوری در برابر اخلاق جلالی و در نقد آن نوشت، نیز از معاصرین دوانی به شمار می رفت. وی در سال ۹۳۶ به صدارت عظمای شاه طهماسب رسید و با محقق کرکی هم دوست و هم بحث بود; اما بعد از اینکه میانشان اختلاف افتاد و با اعتراضهای محقق کرکی روبرو شد، از صدارت کناره گیری کرد و سرانجام در ۹۴۸ درگذشت.
در هر صورت صدرالدین و پسرش که در پیروی از سهروردی و اندیشه های فلسفی ایران ساسانی، مکتبی اصول گرایانه داشتند، در برابر مکتب معتدل تر دوانی قرار می گیرند که شناخت هر یک از این دو مکتب، بدون شناخت دیگری میسر نیست.
کتابهای درسی عمومی که در این دو سنت فلسفی تدریس می شد، «شرح تجرید علامه از قوشچی » و شرح مطالع از «قاضی بیضاوی » و در سطح عالیتر «هیاکل النور» سهروردی بود که آموزگاران هر یک از این دو مکتب، آنها را با روش خود تدریس می نمودند و حاشیه های توضیحی یا شرحی کامل بر آنها می نوشتند. و هنگامی که آن شرح یا حاشیه به آموزگاران مکتب رقیب می رسید، ایشان نیز به پاسخگویی می پرداختند; به طوری که کم کم مجموعه این حواشی ضد هم، به «طبقات صدریه » و «طبقات جلالیه » شهرت یافت. در همان زمان، برخی دانشمندان نیز به نگارش مقاله هایی در محاکمه میان این دو مدرسه پرداختند که به نام محاکمه معروف شدند.
دوانی، از فیلسوفان بزرگ مکتبدار قرن نهم و آغاز قرن دهم ایران است. وی بیشتر عمر خود را در سده نهم و دوران پیش از چیرگی صفویان گذرانید که شیعیان از بیم حاکمان ترکمان سنی در حال تقیه به سر می بردند، تا آنکه شاه اسماعیل یک سال پس از مرگ دوانی وارد شیراز شد و تقیه را از شیعیان برداشت.
ملاجلال دوانی که با ترکمانان حاکم ایران و با خلیفه عثمانی رابطه گرمی داشت، به خاطر رعایت سنت گرایی این دو، بسیاری از آرای تند اشراقی سهروردی را تعدیل کرده در آثار خود سنی نمایی می نمود; اما هرگز از عقاید اشراقی – اسلامی مورد قبول شیعه و سنی غیر سلفی تجاوز نکرد. همکاری دوانی با حاکمان ترکمان، اگرچه باعث تقویت نفوذ سیاسی و علمی و شهرت خارجی او شد; اما از طرف دیگر از محبوبیت او نزد مردم اشراقی ایران و بویژه شیراز کاست.
ملاجلال مانند بسیاری از علمای دوزبانه ایران، دارای دو شخصیت است; چرا که آثار فارسی دوانی عارفتر و شیعی تر از نگارشهای عربی او است; مثلا در شرح عقاید عضدی اشعری سنی است; ولی اشعار فارسی او مالامال از عرفان شیعی است، به طوری که خود را در نورالهدایه، شیعی غالی می نماید. این دوگانگی آثار باعث شد که پس از مرگ او، شیعیان ایران و سنیان عثمانی او را از خود بشمرند. حتی برخی از شاگردان مدرسه دوانی در دوران صفویه، با استناد به کتب اشراقی عرفانی او، وی را شیعی اصیل یا دست کم مستبصر نشان می دهند.
آثار سیاسی علامه دوانی
در این مجال تنها به شرح مختصر و احیانا خلاصه رسائل و آثار سیاسی بسنده می کنیم:
۱- «رساله در دیوان مظالم » که در لار برای نظام الدین ملک علاء الملک فرمانروای آنجا به فارسی نگاشته است و به نمونه هایی از رفتار خلفا استناد کرده است.
۲- «نورالهدایة فی الامامة »; شامل مطالب مهمی در اصول عقاید که بحث نبوت و امامت آن، ویژگی و اهمیت خاصی دارد; زیرا سند مهمی است که دلالت بر مستبصر شدن مؤلف دارد.
این رساله ۱۸ صفحه دارد و در پایان کتاب «شرح زندگانی جلال الدین دوانی » تالیف علی دوانی در سال ۱۳۲۴قمری چاپ شده است که ما خلاصه ای از آن را در همین نوشتار آورده ایم .
۳- «رساله عرض لشکر» که در آن مؤلف «فی بضع سنین » سوره روم را با سال ۸۷۲ یعنی سال سلطنت اوزون حسن مطابقت داده است. این رساله در مجموعه ۵۱ / ۴۸۶۴ فهرست نسخ خطی دانشکده و در جاهای دیگر موجود است و دوبار نیز به چاپ رسیده است از جمله در مجله دانشگاه تهران، سال سوم شماره سوم ۱۳۳۵٫
علامه جلال الدین دوانی، رسائلی نیز در عدالت دارد که در تعداد آنها بین کتاب شناسان اختلاف است. آقای دانش پژوه معتقد است که «چون روشن نبوده است، آقای احمد متروی پنداشته است که دوانی چهار رساله در عدالت دارد» (آقای دانش پژوه) با نگاه به خود نسخه ها و دقت در فهرستها، به این نتیجه رسیده است که دوانی بیشتر از دو رساله ندارد; اما هنگامی که از نگارشهای سه گانه رساله اول سخن می گوید، به درستی سخن آقای متروی پی می بریم; زیرا نگارشهای مذکور تفاوت فراوانی با هم دارند; هرچند که از حیث محتوایی فرق اساسی با هم نداشته باشند.
۴- «رساله در عدالت » (رساله اول، نگاش اول) که به نام سلطان یعقوب بهادر خان بایندری (مرگ ۸۹۶) نگاشته شده و شامل یک مقدمه در خلافت انسان و دو مقاله در قوای دوگانه انسان و انواع عدالت، و یک خاتمه در تجسم اعمال و اخلاق می باشد. این رساله در کتاب مجموعه رسائل خطی فارسی، دفتر اول، سال ۱۳۶۸ به کوشش آقای مایل هروی توسط بنیاد پژوهشهای الاسلامی آستان قدس رضوی تحت عنوان «رساله در تحقیق عدالت » منتشر گردیده و ما در همین نوشتار، خلاصه مطالب مهم آن را آوردیم.
۵- «رساله در عدالت » (نگارش دوم رساله اول) که برای سلطان محمود بهادرخان، پادشاه کجرات (۸۶۳-۹۱۷) نوشته شده است و حاوی یک مقدمه در کمال انسان و شش مقاله شامل: ۱) در قوه عاقله و عامله انسان; ۲) در عدالت شخصی و منزلی، آنچنان که ارسطو گفته است;۳) در عدالت میان بنده و خدا و مشارکت با بنی نوع انسان; ۴) در عدالت سلطان; ۵) محبت;۶) تفضیل.
و همینطور حاوی یک خاتمه در تمثل اعمال است. این رساله در سالنامه پاریس در ۱۳۲۴ خورشیدی و «شش مقاله » به چاپ رسیده است.
۶- «رساله در عدالت » (نگارش سوم رساله اول) که به نام یعقوب بهادر در یک مقدمه و پنج فصل و یک خاتمه نوشته شده است. به طوری که ملاحظه می شود، این نگارش با نگارشهای اول و دوم، در عنوانها تفاوت دارد و نه در محتوا و آغاز و انجام. یک نسخه از این رساله، در کتابخانه دانشکده ادبیات شماره ۱۱ از مجموعه ۲۵۳، حکمت شناسانده شده است («فهرست واره فقه هزار و چهار صد ساله اسلامی در زبان فارسی » از محمد تقی دانش پژوه)
۷- «رساله در عدالت » (رساله دوم، نگارش واحد) یک مقدمه در غایت خلقت انسان، یک مقصد در قوای انسان و اجناس فضائل و شرح و نسبتشان با عدالت، یک فصل در انواع فضائل، یک خاتمه در کمال عدالت بویژه عدالت سلطان، محتوای این رساله را تشکیل می دهد. این رساله با حمد خدای سبحان و ستایش از جناب سلطان و ذکر سبب و انگیزه نوشتن رساله آغاز شده و با تشویق سلطان به رعایت عدالت، پایان می پذیرد. به طور کلی محتوای این رساله در چگونگی صفاتی است که عدالت و عدالت پروری را در انسان می پروراند. جلال الدین دوانی این رساله را در نیمه اول عمرش که در شیراز می زیسته و هنوز شافعی بوده است، توسط شاگردش، شمس الدین محمد برای یکی از فرمانروایان مسلمان هندوستان فرستاده و او را به این صورت تحریض کرده که چون «شجاعت و سخاوت آن حضرت عرصه آفاق را فرو گرفته »، اگر «سایر ملکات فاضله که – در عدالت ضروری است – اکتساب فرماید» به استحقاق خلافت حقیقی از میان سلاطین زمان مستثنی و ممتاز باشد. نسخه های این رساله عبارتند از: نسخه ادبیات شماره ۱۲ /۲۵۳ و کتابخانه مجلس شماره ۲ / ۴۸۶۸ و۷ نسخه دیگر که آقای دانش پژوه در کتاب فهرست واره فقه مذکور ص ۱۵۰ ذکر کرده است. این رساله توسط آقای هروی تحقیق شده و از سوی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در مجله مشکوة، ش ۱۸ و۱۹ به چاپ رسیده است که خلاصه ای از آن را در این نوشتار می خوانید.
۸- «اخلاق جلالی » یا «لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق » که به کتاب «فی علم اخلاق » نیز مرسوم است، این کتاب به ازون حسن بیک آق قویونلو (۸۷۱ – ۸۸۲) اهدا گشته و برای فرزندش سلطان خلیل نوشته شده و تدوین آن از سال ۸۷۲ تا ۸۸۲ به طول انجامیده است.
مؤلف در این رساله عبارات مهمی از اخلاق ناصری را عینا نقل و قسمتهایی از آن را خلاصه و برخی را نیز حذف کرده است و در عین حال، حکایات و اشارات و نکته هایی را به آن افزوده است. از نظر «ویکنس »، رساله دوانی «اولین رساله اخلاقی مهم اسلامی بود که نظر غرب را جلب کرد» و در کنار اخلاق محسنی نوشته ملاحسین کاشفی تا پایان حاکمیت انگلستان در شبه جزیره هند، جزء کتابهای درسی بود. بیشتر محققین غربی از طریق این کتاب با اخلاق ناصری آشنا شده و آن را ارزیابی کرده اند. محقق دوانی همان تقسیمات سه گانه خواجه نصیر را حفظ کرده; ولی به جای «مقالات » عنوان «لوامع » را انتخاب نموده که نشانگر فرق دو دیدگاه مشائی خواجه و اشراقی دوانی است. و «تامسون » گزیده ای از آن را تحت عنوان «فلسفه عملی مسلمانان » در لندن ترجمه و چاپ کرده است و یک بار هم در لکنهو در سال ۱۳۱۸ه.ق چاپ سنگی شده است که مبنای کار ما در چاپ لامع سوم همین است که با نسخه موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی تطبیق و مقابله شده است (جلد سوم فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ص ۲، کد۸۷۳). این کتاب دارای نسخه های فراوانی است که ذکر آدرس آنها در اینجا لزومی ندارد; بلکه شایسته تر آن است که بعد از ملاحظه فهرست مباحث مطروحه لامع سوم لوامع الاشراق، مستقیما به متن این لامع بپردازیم:
لمعه اول: در احتیاج انسان به تمدن و فضیلت این فن از حکمت;
لمعه دوم: در فضیلت محبت;
لمعه سوم: در احکام مدینه;
لمعه چهارم: در سیاست ملک و آداب ملوک;
لمعه پنجم: در آداب خدمت و رسوم مقربان سلاطین و حکام;
لمعه ششم: در فضیلت صداقت و وظایف معاشرت با اصدقا;
لمعه هفتم: در آداب معاشره با طبقات ناس.
ابراهیمی دینانی، در مورد مشرب فکری علامه جلال الدین دوانی ،پایه گذار تشیع در فارس چنین می گوید:
غلامحسین ابراهیمیدینانی کتابی با عنوان «جلالالدین دوانی، فیلسوف ذوق و تأله» درباره علامه جلال الدین دوانی نوشته است. دینانی که خود به عنوان یکی از بزرگترین فلاسفه حال حاضر به شمار می رود این چنین می گوید: دوانی در عین پایبندی به اشعریت، فیلسوف و عارف بود و این امر، هنرمندی او را نشان میدهد.
ابراهیمیدینانی می افزاید: «دوانی» اشعری، فیلسوف و عارف بود، در حالی که جمع کردن این سه در یک شخصیت، امری بدیع است. به همین دلیل، به بررسی اندیشه او جذب شدم که حاصل آن، در قالب این کتاب منتشر شد.
وی درباره چگونگی تاثیرگذاری منازعات فکری دشتکی و دوانی گفت: تنازعات فکری در جهان اسلام بسیار مفید بودند. درگیری فکری بدیهایی دارد اما منافعش بیشتر است، زیرا از پرسش و پاسخ پدید میآید. اختلاف فکری دشتکی و دوانی بنیادی نبود و بیشتر به روش اندیشدیدن آنان مربوط میشد. این نزاعها به هر حال فایده بسیاری داشتند.
وی افزود: عارفان وقتی قدم به راه عرفان میگذارند، دیگر نمیتوانند اشعری باقی بمانند، زیرا اشعریت، فکری کلامی است و میان خالق و مخلوق سنخیتی نمیبیند، در حالی که قدم نخست عارف، وحدت وجود است و وحدت وجود، رکن عرفان است. فردی که به وحدت هستی میرسد، دیگر جایگاهی برای شریعت قایل نیست. بنابراین، عجیب نیست که افرادی مانند مولانا و ابنعربی، در جوانی اشعری باشند و سپس به عرفان بگرایند.
این نویسنده و استاد دانشگاه ادامه داد: دوانی در مرحله نخست متکلم و سپس فیلسوف و عارف است. به همین دلیل، چیزی در او دیدم که در کمتر فردی یافت میشود. او همواره بر موضع اشعریت ثابتقدم ماند و در عین حال خواست فیلسوف و عارف نیز باشد. این امر، هنرنمایی او را نشان میدهد. به همین دلیل است که ذوق و تاله در او معنا پیدا میکند. او وحدت وجود را مانند عارفان نمیپندارد، بلکه عالم را نسبت حق میداند.
وی در پاسخ به سوال دیگری با این مضمون که آیا تفکر اشعری، زمینه تفکر عرفانی دارد یا خیر، گفت: این زمینه در تفکر اشعری، هم وجود دارد و هم وجود ندارد. اشاعره بر این باورند که «آنچه خدا انجام میدهد، خوب است» اما معتزلیان میگویند «آن چه خوب است، خدا انجام میدهد.» اشاعره عقیده معتزله را قبول ندارند، زیرا آن را مخل توحید میدانند، چون گویی معیار خوبی و بدی، ورای اراده خداوند است. معتزله نیز به این دلیل عقیده اشاعره را رد میکنند که آن را به معنای بیمعیار و حکمت دانستن اعمال خدا میدانند. دوانی خواست از این اشکالات عبور کند و بنابراین، عالم را نسبت حق دانست.
وی عارف شدن را موهبت الهی دانست که به استعداد انسان نیز بستگی دارد. ابراهیمیدینانی گفت: دوانی بر اشعری بودن اصرار دارد اما میخواهد از بیحکمتی اشاعره دور بماند. شهود عارفان، عین عقلانیت است. حرفهایی که در فلسفه معاصر غرب از زبان هایدگر و هوسرل میشنویم، تلاش برای فهم چیستی درک و شهود اولیه است. شهود اولیه، یک مفهوم نیست، بلکه عقل بیواسطه است.
استاد دانشگاه تهران درباره پاسخ دوانی به شبهه ابنکمونه چه بود، گفت: این شبهه بدون اصالت وجود حلشدنی نیست. در یک فصل از کتاب توضیح دادم که نقطه ضعف دوانی این است که نمیتواند به شبهه ابنکمونه پاسخ دهد، زیرا قایل به اصالت وجود نیست.
وی با اشاره به این که شبهه ابنکمونه متعلق به سهروردی است، گفت: دوانی قایل به اصالت ماهیت و منکر سنخیت خالق با مخلوق بود. اگر قدر جامعی میان ماهیات نباشد، چگونه میتوان دو ماهیت متباین به تمام ذات بسیط داشته باشیم.
وفات دوانی:
سال ۹۰۸ هـ ق، در زمان ظهور شاه اسماعیل صفوی، که اوضاع ایران مخصوصا فارس (شیراز) بهم ریخته بود و ترکمانان در همه جا دست به تاراج و غارت زده بودن، جلال الدین به قصد وطنش (دوان) از شیراز بیرون رفت ولی در نزدیکی کازرون بیمار شد و بعد از ۳ روز از دنیا رفت. مزارش در (دوان) در مقبره ای معروف به «شیخ عالی» می باشد.
——–
منابع:
۱-خدمات متقابل اسلام و ایران؛ شهید مطهری
۲-زندگی و اندیشه سیاسی جلال الدین دوانی؛ ابوالفضل شکوهی
۳-نشست نقد و بررسی کتاب جدید غلامحسین ابراهیمیدینانی با عنوان «جلالالدین دوانی، فیلسوف ذوق و تأله»
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 406 تاريخ : پنجشنبه 2 آبان 1392 ساعت: 23:58
و قربانگاه آماده است
انتشار: شعر نو -
و قربانگاه آماده است
بگو آیا کسی
ابراهیم خود باشد؟
که خود را
ابن خود را
هستی خود را
در این گودی قربانگاه بنشاند
و تیغ تیز و برانی
برای ذبح خود دارد؟
و آیا کس ندای حق را به گوش خود شنیدستا؟
که باید در ازای عشقبازی با معشوق
بخون غلتد؟
حسین بشنید این آوای مجنون ساز معشوقش
و ز آن هنگامه پرشور و نشاط حج
طواف کعبه سنگی رها بنمود
تا در این قربانگه معشوق بنشیند
و آن ها کز ندای حق
به دنبال مفر و راحتی بودند
صدا دادند
حسین از دین خارج شد
زیرا که حجش را ناقص رها بنمود
ولی غافل از آن بودند
که او سودای عشقبازی به سر دارد
و از سنگ و گچ و گل او رها گشته است
و حج را کربلا بیند
و حج خون بباید در راه معشوق
که جز این را نمی باید
رها بنمود آن حجش
که قامت سرو بنشاند
و از مکه برون آمد
و راهی سخت در پیشش
و رقص خون میان کشته خود
برای حضرتش دیده است
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 361 تاريخ : چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت: 20:48
مهندس رجبعلی طاهری، لیدر انقلاب در فارس ظهر امروز دار فانی را وداع گفت.
مرحوم مهندس رجبعلی طاهری، از لیدر انقلاب در فارس، و موسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان فارس، امروز ظهر پس از 4 روز کما در شیراز دار فانی را وداع گفت.
مرحوم مهندس رجبعلی طاهری، زاده کازرون است. وی دوران کودکی را در کازرون گزارند و برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان، وارد شیراز تا در کنار برادر ارشد خود مرحوم دکتر محمد حسن طاهری-از انقلابیون به نام فارس- در دبیرستان تحصیل کند. این دوران مصادف بود با دوران نهضت ملی و از همین رو او نیز همچون برادر خود وارد مبارزات سیاسی شد.
با سقوط دولت مصدق در تابستان 32، در حالی که مبارزان و سیاسیون تحت تعقیب و فراری بودند یا در زندان ها، او با دوستانش مبارزات خود را ادامه داد و برای اولین بار در اسفند 32 بازداشت شد.
در اواسط دهه 30 او به عنوان دانشجوی فوق لیسانس مهندسی راه و شهرسازی راهی دانشگاه تهران شد تا دوران جدیدی را در زمینه فعالیت های سیاسی دنبال نماید. وی در این دوران یکی از شاگردان مهندس بازرگان بود و از همین رهگذر با مبارزان و انقلابیون دیگر آشنا شد.
با شروع نهضت امام در سال 40، او به جمع یاران امام پیوست و در استان فارس به تبلیغ راه امام پرداخت.
در اواسط دهه 40 او سازمان مجاهدین اسلام را در فارس پایه گزاری کرد تا جوانان این دیار را از این طریق با مسایل انقلابی و اسلامی آشنا سازد. و همین امر باعث دستگیری و زندانی شدن او شد. ساواک این سازمان را تحت عنوان گروه مهندس طاهری معرفی می کرد.
با اوج گیری انقلاب، او در فارس شورای تظاهرات را درست کرد که بعدا با عضویت مهندس طاهری در شورای انقلاب ، این شورا نیز در شورای انقلاب ادغام شد. این شورا کار هدایت و برنامه ریزی تظاهرات ها و حرکت های نیروهای مسلمان و خط امام را در فارس عده دار بود.
با پیروزی انقلاب این شورا مسئولیت امنیت را نیز عهده دار شد و کمتر از یک ماه بعد شورای انقلاب و دولت موقت مسئولیت تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته های انقلاب در فارس را به مهندس طاهری سپردند. مهندس طاهری نیز در همان اسفند57 سپاه را در فارس تاسیس نمود.
وی همچنین به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در آمد و در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از سوی مردم کازرون به مجلس شورای اسلامی دور اول راه یافت.
وی در مجلس اولین کسی بود که طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر را مطرح کرد. او همچنین از مخالفان شدید سیاست های اقتصادی سوسیالیستی مهندس میرحسین موسوی بود.
او بارها و بارها از سوی منافقین خلق مورد سوء قصدهای ناموفق قرار گرفت.وی در هفتم تیرماه 60، اندکی قبل از انفجار به دلیل کارهای مربوط به حوزه انتخابیه خود سالن اجلاس شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی را ترک گفت. او در مسئله انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت رجایی و باهنر ، اولین کسی بود که همان روز تشیع جنازه فهمید کشمیری با همدستی برخی از افراد فرار نموده است.
وی در اواخر دهه 60 فصلنامه انتظار را منتشر نمود. که در آن به واکاوی برخی مسایل مهم کشور پرداخت و همین امر باعث دستگیری وی شد.
در سال 72 وی به عنوان یکی از رقبای منتقد سیاست های اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی وارد گود انتخابات گردید.
وی متاسفانه چهار روز پیش به کما رفت و ظهر امروز دعوت حق را لبیک گفت.
تشییع جنازه ایشان ساعت هشت و سی دقیقه صبح روز جمعه 26 مهرماه از آستانه سیدعلاءالدین حسین به سمت دارالرحمه شیراز برگزار خواهد شد.
مصیبت وارده را به خانواده محترم ایشان و هم چنین مردم انقلابی کازرون تسلیت عرض می کنم.
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 372 تاريخ : چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت: 16:9
خورشید در بلندی است
انتشار: شعر نو -
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 366 تاريخ : چهارشنبه 17 مهر 1392 ساعت: 22:55
پی تکبیر پرنده
پر پرواز گشودن
انتشار: سایت شعر نو -
پی تکبیر پرنده
پر پرواز گشودن
سوی معشوق پریدن
همچو پروانه مست
به جز شمع ندیدن
عشق یعنی
عاشقانه
خویش را معشوق دیدن
و طوافی پی معشوق نمودن
هیچ گشتن
سوختن
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 350 تاريخ : سه شنبه 16 مهر 1392 ساعت: 17:54
هرجا نگاه می کردی در هر منطقه ای مردم مقاوم ایستاده بودند و دفاع می کردند.
انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 239 مورخ 2 مهر 92 - سایت خبری تحلیلی نگاه فارس - سایت خبری تحلیلی عصرکازرون - سایت کلام فارس -
هفته دفاع مقدس که فرا می رسد، یادآور ایثارها، دلاوری ها، از خود گذشتگی ها، خوبی ها، ارزش های اسلامی، عبادات و خاطرات تلخ و شیرین می باشد. خاطراتی از ابتدای جنگ.
به همین مناسبت به سراغ حاج نصرالله کتویی زاده فرمانده تخریب چی مشهور دفاع مقدس در عرصه تخریب استان فارس رفتیم.
سوال اول:نقش مردم و حضورشان در شروع جنگ چگونه بوده است؟
قبل از تهاجم دشمن بعثی عراق به میهن اسلامی، آمریکای جنایتکار با جنگ روانی و هجمه های گوناگون که در کشور ما ایجاد کرده بودو مردم را از انقلاب و اسلام به دور نماید، منافقین،کمونیست ها، توده ایی از احزاب و گروهک هایی مثل خلق عرب در خوزستان خلق مسلمان در آذربایجان خلق کرد(دمکرات وکومله) در کردستان مباحث شیعه و سنی و ترور.انفجارهای خونین در کشور نقشه های کودتا و فشارهای اقتصادی واجتماعی حاکم به شرایط آن زمان، جنگ را تحمیل کردند و مردم با توجه به تمام مسائل ایجاد شده و فشارهای روحی ورانی که از طریق دشمن (آمریکا) بو جود آمده در مقابل تهاجم دشمن ایستادگی عجیبی داشتند.روز 31 /6 /1359 هنگامی که جنگ آغاز شد و دشمن از طریق هوا و زمین به خاک نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران حمله ور شد، مردم در منطقه نوار مرزی خرمشهر ایستاده که از تمامی اقشار مردم در مقابل هجوم دشمن که دارای تجهیزات پیشرفته بودند ایجاد سنگر با هر چیزی که در اختیار بود درست کرده بودند و از شهر دفاع می کردند هرجا نگاه می کردی در هر منطقه ای مردم مقاوم ایستاده بودند و دفاع می کردند بدون سازمان و تجهیزات و تسلیحات و لیکن تابع و گوش به فرمان بودند. تدارک این همه نیرو نیز ممکن بود ولی آنها نه درخواست آب می کردند نه غذا فقط می گفتند اگر سلاح است به ما بدهید بزرگ و کوچک همه آمده بودند. با توجه به تمامی فشارهای روحی و روانی که در قبل از جنگ به این مردم ولایت مدار وارد کرده بودند از طرفی مردم شهر هم باید تخلیه می شدند تا رزمندگان بتوانند در مقابل دشمن دفاع کنند و از طرف دیگر حجم شدید آتش دشمن بسیار زیاد بود اما همه جوانان و بزرگان سعی و تلاش در مقاومت داشتند.
سوال دوم:خاطره ای از اخلاص وانگیزه مقدس جوانان؟
در ابتدای جنگ یک جوان 16 ساله ریز اندام که یک سلاح ام یک در اختیار داشت و قطار فشنگ رام گردن انداخته بود که تناسبی با قد و قامتش نداشت ولی خیلی مصمم و با اراده و معتقد به ولایت و رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی را دیدم از او سوال کردم در این منطقه (خط مقدم) چکار می کند؟خیلی مودبانه جواب داد در حال دفاع از اسلام و میهن هستم و تکلیف را انجام می دهم گفتم که برادران دیگر هستند که می توانند در این محل اقدام به دفاع بکنند و شما اگر امکان دارد به عقب بروید و کار پشتیبانی را انجام بدهید. باز با قیافه ای معصومانه جواب داد: وقتی اسلام در خطر باشد و رهبری (حضرت امام خمینی(ره)) اعلام نموده که دفاع کنید، من هم آمده ام در ضمن پدر و مادرم نیز راضی هستند و خداوند تبارک و تعالی حامی و پشتیبان می باشد. من دیگر چیزی نگفتم و آن جوان با تمام توان اقدام به تیر اندازی و جابجایی موضع خود می کرد تا اینکه بر اثر اصابت ترکش دستش قطع شد وقتی برای مداوا و انتقال اورا به عقب بردیم همه را قسم داد دستم را ببندید و لیکن مرا به عقب نبرید. کسی گوش به حرفش نداد و نامبرده را به بیمارستان انتقال دادند که بعد از عقب نشینی از خرمشهر وی خود را مخفی نموده بود و به مدت ده روز بدون آب و غذا و با دستی قطع شده در شهر مانده و از منطقه خارج نشده بود و بعد از فشار زیاد جسمی از رود کارون با استفاده از یک تخته شناور شبانه با دست قطع شده و جراحت زیاد به این طرف کارون آمد و خودش را به نیروها رساند و اعلام کرد که آرایش دشمن در شهر چگونه می باشد و بعداز مدتی در اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل گردید. روحش شاد و یادش گرامی.
سوال سوم:آیا امروز با توجه به تهاجم فرهنگی،جنگ شدید روانی در صورت بروز جنگ،آیا مردم باز هم نقش خود را به نمایش خواهند گذاشت؟چگونه؟
زمانی که جنگ در 31/6/1359 شروع شد ایران دستخوش خیلی مسائل بود که قبلا اشاره کردم مردم با تمام توان و از جان و مال و همه چیزشان گذشتند و انقلاب نوپای اسلامی را با چنگ و دندان حفظ کردند و بعد از گذشت 25 سال از دفاع مقدس در تمامی انتخابات ،راهپیمایی ها مقابله به جریانات فتنه و غیره در مقابل تهاجم فرهنگی و روانی دشمن ایستاده اند و اگر جنگی رخ بدهد این جوانان و نوجوانان که در مراسمات رژه 31 شهریور هر سال شرکت دارند و با عشق و علاقه می آیند بدون فشار و یا تحمیل و یا تشویق خاص در آفتاب می ایستند و محکم به دشمن سیلی می زنند در جنگ آتی با روحیه ای مضاعف ان شاا... خواهند ایستاد و چون رهبری که همیشه اعلام داشته اند و نگران این قضیه نیستند بلکه نگران عناصر خود فروخته ای می باشند که همیشه در لباس نفاق زندگی می کنند و در زمان خاصی خودشان را به نمایش می گذارند، که ان شاا... آنها هم نابود خواهند شد.
انجمنی...برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 340 تاريخ : شنبه 6 مهر 1392 ساعت: 18:2